چکیده : هدف این پژوهش بررسیِ تأثیرِ متفکّران آلمانی در پیدایش و ظهورِ تفکّراتِ نازیستی در رایش سوم است به همین دلیل سعی شد تا با استناد به منشاء نظریاتِ هیتلر، روزنبرگ و گوبلز در اندیشههایِ متفکّرانِ آلمانی در قرن هیجده و نوزده، همچون هگل، شوپنهاور و نیچه، سیرِ تاریخیِ تطوّر جریان اندیشۀ نازیسم در تاریخِ آلمان بررسی شود. این پژوهش درصدد اثباتِ دلایل ادعای این نظریه بود که نازیسم محصول یک عقیدة غالب بعد از جنگ جهانی اول یا حاصل دگردیسی از سال 1807 نبوده، بلکه روندی کاملأ تدریجی داشته و نتیجه ی تطوّر اندیشۀ ملت و روشنفکرانی بوده است که نگاه ویژه ای به فلسفه، هنر و سیاست داشتهاند، و همین دلایل به همراهِ انگیزههایِ تاریخی ،شکست و تحقیرِ ملّی پس از جنگ جهانی اول، باعثِ توجه بیش از حد به مفهوم میهنپرستی و برترینژادی بدون توجه به خرد و نگاه انسانیِ آنها شده، که همین امر به فاشیست ملّی و فاجعههایِ انسانیِ آن برای ملتها در جنگ جهانی دوم منجر شد.
پایان نامه : تأثیر متفکران آلمانی زبان در ظهور رایش سوم