حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق معرفت از دیدگاه افلاطون ، دیوئی ، پیاژه

اختصاصی از حامی فایل تحقیق معرفت از دیدگاه افلاطون ، دیوئی ، پیاژه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق معرفت از دیدگاه افلاطون ، دیوئی ، پیاژه


تحقیق معرفت از دیدگاه افلاطون ، دیوئی ، پیاژه

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:40

فهرست مطالب:
عنوان                        صفحه
مقدمه                                1
معرفت                            3
ماهیت معرفت                        3
کسب معلومات ومهارتها                    4
معرفت و امر خارجی                     6
تشکیل معرفت                        8
معرفت و تفکر                         9
انواع معرفت                             11
منابع معرفت                             14
افلاطون                            17
زندگینامه افلاطون                        17
معرفت از دیدگاه افلاطون                    18
دیوئی                                22
زندگینامه دیوئی                        22
معرفت از دیدگاه دیوئی                     23
پیاژه                                26
زندگینامه پیاژه                        26
آراء تربیتی پیاژه                        29
معرفت از دیدگاه پیاژه                    30
رشد و یادگیری                        36
یادگیری                            38
منابع                                40

 

مقدمه

شماری اندک از مردم فرصت و مجال برای مطالعه جدی فلسفه دارند. اما بسیارند کسانی که نسبت به مسائلی که در فلسفه مطرح است احساس علاقه می کنند .
این اشخاص را حس کنجکاوی محرّک است که بدانند مسائل فلسفی را با سوابق تاریخی و مواریث فرهنگی چه روابطی و برای زندگی آدمی متضمن چه فایده ای است.
فلسفه فی حد ذاته دشوار است ولی سهل و آسان ساختن بیش از حد موجب آن است که مطلب سطحی و کم عمق و حتی گمراه کننده گردد.
افلاطون در تفاوت علم و فلسفه – که آن را دیالکتیک می نا مند– می گوید: علم از زیر نهاد ( فرضیه) آغاز می کند و بی آنکه به شناختن آن کاری داشته باشد، به سوی نتیجه می رود . تنها فلسفه ( دیالکتیک) است که در جستجوی شناسایی ذات چیزها و حقیقت آنها ست ودراین راه همه ی فرضیه ها را به کنار می نهد و به اصل و بنیاد حقیقی رو می کند .
در واقع دید علمی دیدی جزئی است ، می توان گفت که با آنکه روان شناسی ، جامعه شناسی، زیست شناسی و اقتصاد همه باانسان سروکار دارند ولی هر یک از آنها از دیدگاه  ویژه خود به او می نگرد و از این رو ،انسان را که یک کل یگانه و یک واقعیت است ، چنان است که گویی به جزءهای گوناگون تجزیه می کنند وحال آنکه نگاه فیلسوف به سوی کل ودرجستجوی وحدت درونی چیزهاست وازاین روست که گوناگونی را در هم می نوردد، بسیاری را به یک برمی گرداند و پراکندگی را یگانه می کند، و در این راه با آنکه چه بسا از نتیجه های علم های متفاوت بهره می گیرد ولی همه ی آنها را چون مایه و ماده ای برای شناختن کل به کار می برد.از اینروست که آنچه فلسفه وفلسفیدن را از علم ها وفن ها متمایز می کند، همانا ژرفای توجه انسان است به شناختن ذات چیزها وکارها و نه چگونگی موضوع آنها،همانطور که فیلسوفانی چون ارسطو از دیرباز گفته اند، برای رد کردن فلسفه نیزباید به فلسفه رو آورد .
در فلسفه تعلیم وتربیت آراء تربیتی مکتبهای فلسفی یا اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد و ما نیز آراء تربیتی دومکتب فلسفی ایده آلیسم و رئالیسم را جمع آوری نموده و به ذکر نظریات تربیتی آنها اقدام نموده ایم.


معرفت
یکی از مسائل اساسی فلسفه مسأله معرفت است . در فلسفه درباره ماهیت معرفت، چگونگی تشکیل معرفت ، منابع معرفت ، انواع معرفت ، رابطه معرفت با  حقیقت و میزان ارزش سنجی معرفت بحث شود . این مباحث به طور مستقیم با تعلیم و تربیت سرو کار دارند . تعلیم و تربیت از یادگیری جدا شدنی نیست و یادگیری نیز همان کسب معرفت می باشد . روی این زمینه مربی باید  کاملاً از ماهیت معرفت و چگونگی آن آگاه باشد .

ماهیت معرفت
معرفت حالتی عمومی یا رفتاری است که در اثر برخورد فرد به امور مختلف در وی بوجود می آید . وقتی از فرد بحث می شود منظور درک ، فهم ، قضاوت ، تمایلات و مهارتهایی است که او در گذشته کسب کرده است . در اینجا توجه به چند نکته لازم است اول اینکه فرد بدون تجربه قبلی قادر به درک امر تازه یا شناختن آن امر نیست . علاوه بر رشد بدنی ، تکامل دستگاه اعصاب و رشد اعضای حسی ، فرد بتدریج به ایجاد مفاهیم و معانی اقدام می کند و از طریق مفاهیم ذهنی امور خارجی را می شناسد و نسبت به آنها معرفت پیدا می کند شاید دلیل اینکه نوزاد در مراحل ابتدایی رشد در مقابل امور مختلف عکس العملهایی مبهم و کلی نشان می دهد ناتوانی او در زمینه های بدنی و روانی باشد. بتدریج فرد به تشکیل مفاهیم ذهنی اقدام می کند  و رابطه میان آنها را درمی یابد و آنچه را در گذشته آموخته در برخورد به امور تازه مورد استفاده قرار می دهد . او ابتدا میان خود و اشیاء فرق می گذارد و کم کم امور مختلف را ادراک می کند و درباره آنها به قضاوت می پردازد . نکته دوم اینکه  فرد با همه خصوصیات در حال تغییر می باشد . ادراک ، قضاوت ، تمایلات و مهارتهای فرد در جریان زندگی تغییر می کنند و او را به ایجاد عکس العملهای مختلف در برابر یک امر با امور متعدد وامی دارند . به عبارت دیگر ، ادراکات ، قضاوتها ، رغبتها و مهارتهایی را که فرد در گذشته فرا گرفته نباید مانند اموری ثابت فرض کرد که در ذهن او قرار دارند و پیوسته در یک وضع بسر می برند ، ارتباط اینگونه امور با هم و تأثیر آنها در یکدیگر در تغییر و تحول آنها تأثیر فراوان دارد . نکته سوم اینکه فرد در جریان تشکیل معرفت به عنوان یک عامل مؤثر دخالت می کند . به عبارت دیگر فرد امور خارجی را همانطور که ارائه می شوند نمی پذیرد بلکه ادراکات و مهارتها و حتی تمایلات او ، امور خارجی را بصورتی خاص در نظرش جلوه گر می سازند . امور مختلف نیز شامل حوادث ، پدیده ها ، اشخاص ، اشیاء و رابطه اینگونه امور با هم می شوند . بنابر این آنچه به عنوان معرفت تلقی می شود نتیجه برخورد فرد به امور مختلف می باشد .  نکته ای که از لحاظ تربیتی اهمیت دارد روشن ساختن مفاهیمی است که ما غالباً در اظهار نظر ها یا قضاوتها بکار می بریم . باید مفاهیمی مانند احساس می کنم ، تصور می کنم ، حدس میزنم و یقین دارم را از یکدیگر متمایز ساخت . گاهی در موقع اظهار نظر ، فرد آنچه را که به طور سطحی درک کرده از آنچه که واقعاً نسبت به آن معرفت دارد جدا نمی سازد و همین امر منشاء اشتباهات فراوان می شود .
کسب معلومات و مهارتها :
پاره ای از دانشمندان معرفت را عبارت از کسب معلومات و مهارتها می دانند . ظاهر این تعریف منطقی به نظر می رسد ، تردیدی نیست که فرد در اثر برخورد به امور ، اطلاعات و مهارتهای مختلف را کسب می کند . اما آنچه باید در این زمینه روشن گردد مفهوم کسب معلومات و مهارتهاست . اگر فرض کنیم ، چنانچه در موارد متعدد این جریان رخ دهد ، اطلاعات در نوشته و گفته دیگران موجود است و فرد در اثر مطالعه یا گوش دادن آنچه را که دیگران بیان می دارند به طور کامل یا ناقص کسب کند و همانطور که فرا گرفته در مخزن ذهن خود حفظ نماید در این صورت نمی توان گفت که فرد واقعاً نسبت به امر مورد بحث معرفت پیدا کرده است . چنانچه خواهیم دید این نوع معرفت از طریق ایجاد عکس العمل مشروط حاصل می گردد و فرد بدون آگاهی آن را می پذیرد .
کسب معلومات و مهارتها با این صورت امری ثابت و تمام شده تلقی می شود . همانطور که فرد چیزی را در چمدانی قرار می دهد و چمدان را می بندد به همین صورت فرد آنچه را که آموخته در صندوق ذهن خود وارد می کند .
بنابر این معرفت امری می باشد که فرد فاقد آن است و وقتی به کسب آن موفق شد جریان تمام می شود . به طور کلی اگر معرفت به صورت کسب معلومات و مهارتها در آید و آن هم از طریق تمرین و تکرار وارد ذهن گردد از حالت یک جریان تحولی خارج شده و به صورت امری ثابت در می آید و در عمق شخصیت فرد نفوذ نمی کند .
    
جریان متغیر :
معرفت به صورت جریانی متغیر حاصل می گردد و تحول پیدا می کند . آنچه فرد در اثر برخورد به امور مختلف فرا می گیرد تحت تأثیر تجربیات گذشته او قرار دارد و ضمن اینکه تحول و تغییر می کند فرد را برای برخورد به اموری که در آینده پیدا خواهند شد آماده می سازد . این جریان امری پیوسته و مداوم است . چیزی که فرد آموخت ثابت و مجزا از امور دیگر باقی نمی ماند . کودکی که برای اولین بار به کتاب برخورد می کند و نام آن را از پدر یا مادرش می پرسد مفهوم کتاب در جریان رشد او به صورتهای گوناگون در می آید و با امور دیگر ارتباط پیدا می کند و همینطور که تجربیات بچه بیشتر می شود مفهوم کتاب نیز در نظر او تغییر می یابد . ارتباط معرفت با مفاهیم و تأثیر مفاهیم در یکدیگر و تحول آنها به طور آشکار معرفت را به صورت جریانی متغییر در می آورد . روی این زمینه مربی باید مراقب این جریان باشد و در عین حال ضمن معرفی امور تازه و گسترش دامنه تجربیات فرد در رشد مفاهیم و معانی به وی کمک کند .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق معرفت از دیدگاه افلاطون ، دیوئی ، پیاژه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد