سلسله نسب وی به جریر بن عبدالله بجلی صحابی معروف می رسد. کنیه ی او ابونصر بود که به مناسبت نام یکی از فرزندانش اختیار کرده است. لقب های وی عبارت اند از:« شیخ الاسلام، قدوة الابدال، شهاب الدین، قطب الاوتاد، سلطان الاولیا، معین الملة و الدین ، پیر جام و ژنده پیل» ( فاضل، 1382: 37) . در باب شهرت او به « ژنده پیل » باید گفت: لفظ «ژنده» ( با فتح اول) در زبان فارسی به معنی بزرگ، مهیب، عظیم، شگرف، با صلابت و کلان است، و از این رهگذر دور نیست که شیخ احمد را یا به جهت ظاهری یعنی بلند بالایی، زورمندی و درشتی جثه و اندام، یا از نظر عظمت و والایی درجه و مقامش در راهبری راهروان از جهت معنوی و عرفانی، و یا شاید به لحاظ این که در پند و نصیحت و تذکیر سالکان و روندگان طریقت و تصفیه و تهذیب و ارشاد نابسامانان، بسیار سختگیر و بی مهابا بوده است، به این اسم ملقب شده است. گفته شده که اجدادش از عشیره بجیله در روزگار پیشین به ایران کوچ کرده بودند و ابوالحسن، پدر احمد، در نامق سکونت اختیار کرد. به همین سبب وی و به مناسبت زادگاهش « نامق» او را نامقی و پس از انتقال به « جام» او را نامقی جامی خواندند. ( ر. ک: همان: 38) [1]
کودکی، جوانی و توبه:
سرآغاز ظهور و نشأت شیخ احمد و آغاز حرکت های تعلیمی و ارشادی وی در هاله ی غلیظی از افسانه های خیالی و روایت های عجیب و غریب پوشیده شده و به خصوص درباره ی دوران کودکی و عهد جوانی وی، سخنان عجیبی پرداخته و روایت هایی نامعقول و غیر منطقی نقل شده است که بسیاری از آن ها، ادّعاهایی پوچ و بی اساس است که عدّه ای از مریدان متعصب او همچون سدیدالدین محمد غزنوی نقل کرده اند.( همان: 39)
در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا – دنیای بی بند و باری خویش – به تصوف می گریختند. ابراهیم ادهم و شبلی حکومت را رها کردند، شقیق بلخی مشغله ی تجارت را رها کرد، ابو محمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و شیخ احمد جام هم گویند از شراب خواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. ( ر.ک:زرین کوب، 1385: 166)
جوانی شیخ احمد تا هنگام توبه در عشق و شراب و مستی گذشت. او با گروهی از دوستان و همسالان فاسد و میگسار خویش، حلقه ای داشت که به نوبت گرد هم می آمدند و باده گساری می کردند. این دوستان هم پیاله، در سال های پس از توبه نیز گاه مزاحم شیخ می شدندو شیخ را منغّص عیش خود می دانستند. گویند:«شبی در حلقه ی یاران، کرامتی مشاهده کرد که شراب او مبدّل به شربت شد، او از این حادثه، هوشیار و بیدار دل شد و از دوستان گذشته خویش کناره گرفت و روی به عبادت و دینداری نهاد» ( زنگنه قاسم آبادی. 1384: 68) [2]
چکیده¬ی فارسی
پیش گفتار 7-1
نشانه¬های اختصاری8
فصل اوّل: زندگی و مشرب عرفانی احمد35-9
یادداشت¬ها38-36
فصل دوم: مدخل¬ها 271-39
ابدال43-40
احسان46-44
اخلاص51-47
ادب58-52
بیداری61-59
پیر66-62
تقوی70-67
تفویض73-71
توبه79-74
توحید85-80
توفیق87-86
توکّل 93-88
جذبه97-94
حال 102-98
حرص106-103
حقیقت 110-107
حیرت112-111
خانقاه 116-113
خوف121-117
درویش126-122
دنیا 130-127
دولت 132-131
رجا136-133
رحمت138-137
روح141-139
ریاضت142-144
زهد151-145
سرّ (اسرار)155-152
سماع162-156
شریعت163
شکر167-164
صبر173-168
صوفی174
طاعت177-174
طلب181-178
عشق 187-182
عقل 190-188
علم 198-191
فقر203-199
قناعت207-204
کرامت 214-208
کشش215
مؤمن218-215
مجاهدت 222-219
محبّت229-223
مرید235-230
معرفت242-236
ناز246-243
نصیحت 249-247
نفس 253-250
نیاز254
وجد 258-254
وقت263-259
همّت264
هوی266-264
یقین271-267
فهرست منابع و مآخذ 275-272
چکیده¬ی انگلیسی
شامل 275 صفحه فایل word