اختصاصی از
حامی فایل وحی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 11 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مفهوم لغوی واژه وحی
واژه وحی در زبان عربی کاربردها ومعانی گوناگون دارد. از قبیل: اشاره، نوشتن ، رسالت و پیام ، الهام ودردل افکندن ، اعلام و تفهیم پنهانی ، سرعت ، کتاب ومکتوب ، امر، صوت و... .
درمورد وحی به معنای اشاره زمخشری می گوید: ‹و-ح-ی- أوحی الیه وأومی بمعنی . یعنی أوحی و أومی به یک معنی که اشاره باشد است. ابن منظور در لسان العرب می نویسد : ‹الوحی :الاشارةدر استعمال وحی به معنای نوشتن آمده : ‹الوحی الکتابةزمخشری می گوید :‹ وحی وحیا : کتب در به کار رفتن وحی به معنای رسالت و الهام فیروزآبادی و ابن منظور می نویسند: ‹الوحی : الرسالة و الالهام، و أوحی الیه بعثه وألهمه. در وحی به معنایی اعلام و تفهیم پنهانی گفته اند : ‹الوحی الکلام الخفی و وحی الیه و أوحی [ سخن گفت با او در خفای از غیرش ] ابواسحاق گفته است: اصل الوحی فی اللغة کلها اعلام فی خفاء و لذلک صار الالهام سمی وحیاً یعنی اساس وحی در لغت همان اعلام پنهانی است وبه همین سبب الهام که امر پنهانی است وحی نامیده شده است. در به کار رفتن وحی به معنای سرعت نوشته اند: ‹الوحی العجلة و الاسراع › یعنی وحی شتاب کردن وسرعت گرفتن است. راغب در مفردات می نویسد: ‹اصل الوحی الاشارة السریعة ، و چون در بردارنده سرعت است به فعل و کاری سریع گفته می شود: امرٌ وحیٌ.›
بنابراین واژه وحی گاه مصدر وحی یحیی وحیا ، و گاه اسم مصدر از: أوحی یوحی ایحاءً به کار برده می شود لکن گویا اتفاق واجماع اهل لغت بر این است که ‹ وحی و ایحاء› به یک معنا می باشد، چنانکه در لسان العرب آمده: ‹ والعرب تقول أوحی و وحی بمعنیً واحد.› عرب وحی و أوحی را به یک معنا استعمال می کند.
مطلب دیگر این است که: جامع تمام معانی و کاربردهای وحی همان« تفهیم والقاء سریع وپنهانی» است خواه به صورت الهام ودر دل افگندن ویا اشاره و... باشد درهمه ی این موارد خصوصیت تفهیم و القاء سریع و پنهانی نهفته است وآنها همه از مصاریق آن به شمار می روند. همان گونه که صاحب مقاییس اللغة می نویسد: وحی اصل یدل علی القاء علم فی خفاء الی غیرک و کل ما فی باب الوحی فراجعٌ الی هذا الاصل الذی ذکرناه. از لحاظ اشتقاق لغوی ماده وحی دلالت بر القاء و تفهیم یک نوع آگاهی بخشی نهانی دارد. هر معنای دیگری هم که در باب واژه وحی مطرح شده همه به همین مفهوم اصلی بر می گردد.
تعریف وحی ازنگاه علم کلام
در حوزه علم کلام این واژه بر یک معنای خاصی اطلاق شده که عبارت از ارتباط تشریعی خداوند با پیامبران و رسولان بر گزیده اش است. البته در اینجا هم معنای لغوی که همان‹‹ آگاهی بخشی سریع و نهانی›› باشد محفوظ است و وجه نام گذاری این ارتباط ویژه به وحی همان دقت، سرعت و خفاء آن از غیر پیامبر است.
بنا براین وحی در اصطلاح علم کلام را می توان اینگونه تعریف کرد: وحی عبارت است از رابطه ای اختصاصی که بین خداوند وانسان های برگزیده اش ( ییامبران ) که مأمور هدایت مردم هستند بر قرار می شود برای دریافت پیام ها و دستورات الهی ، که آن ادراک و تفهیم از راه غیر عادی( یعنی نه از راه های عمومی و طبیعی شناخت از قبیل: حس و عقل و...) باشد تا آنکه آن انسان بعد از یادگیری و دریافت آن مطالب را به مردم ابلاغ و اعلام نماید.
وهمین معنا از وحی است که مورد نزاع و اختلاف واقع شده و بحث هایی را در پی داشته به گونه ای که عده ای آن را از اساس منکر شده و محال بودن آن را ادعا کرده و برای اثبات مدعای خود دلیل و برهان آورده اند. و بعضی هم باپذیرفتن وحی تلاش کرده اند که با نقد دلیل های منکرین وحی و ابطال مدعای آنها مبنای علمی آن را نشان بدهند. که در ادامه ادله منکرین را بررسی و ارزیابی خواهیم کرد.
ادله منکرین امکان وحی
عده ای از کسانی که وحی نبوی را مورد انکار قرار داده و ادعا کرده اند که وحی امر ناممکن و محال است استدلال کرده اند به اینکه ابزار معرفت انسان و راه های که انسان معلومات اش را از آنها بدست می آورد دو قسم بیشتر نیست یا به وسیله حس و حواس ظاهر است مانند محسوسات که از طریق حواس پنج گانه برای انسان حاصل می شود . ویا ره آورد عقل ومفاهیم است که عقل انسانی آنهارا تولید می کند و محصول اندیشه انسانی می باشد . راهی سومی که معرفت زا باشد نداریم در حالیکه وحی در ادعای پیامبران ازهیچ یکی ازاین دو قسم نیست و آنها محصول وحی را فرآورده معرفت حسی و عقلی شان نمی دانند بلکه آن را نتیجه ارتباط با جهان غیب می دانند در صورتیکه ما می دانیم بیش از این دو ابزار برای معرفت نداریم و آگاهی های که از قلمرو حس و عقل بیرون باشد، محال است.
ارزیابی این دلیل
این استدلال مبتنی بر این پیش فرض است که ابزار معرفت بشری منحصر در حس و عقل است وما راه معرفتی که از این دو قسم خارج باشد نداریم. این پیش فرض با نشان دادن معرفت های برای انسان که از قلمرو حس و عقل بیرون باشد و از نظر علمی هم مورد قبول،باطل می شود و دیگر انکار امکان وحی به بهانه ای این که در قلمرو حس وعقل نیست پذیرفته و مورد قبول نخواهد بود و پاسخ این شبهه داده خواهد شد و ما، در اینجا موارد و نمونه های را خواهیم آورد که ثابت می کند انسان معارف وآگاهی های خارج از دو قلمرو حس و عقل دارد.
امکان وحی
بدون شک یکی از مهمترین حوادث و رخدادهای که در تاریخ بزرگ انسانیت به وقوع پیوسته است و موجب به وجود آمدن تحولات عظیم در زندگی بشر شده بعثت پیامبران و برگزیدگان الهی جهت هدایت انسانها به سوی راه سعادت و نیکبختی است واز سوی دیگر قوام و اساس بعثت پیامبران بستگی به وحی آسمانی دارد و اینکه خداوند آنچه را که نیاز آنان و جامعه بشری در راه رسیدن به کمال است وحی می کند و مردم هم مؤظف به اجرای دستورات و احکام الهی هستند.
اما این مطلب که آیا اصل پدیده وحی ونزول پیام الهی به انسان امکان دارد ویا ندارد مسأله ای است که مورد اختلاف واقع شده است بیشتر انسانها نه تنها آن را ممکن دانسته بلکه وحی را امر ضروری برای رسیدن انسان به کمال دانسته و وقوع آن را قبول کرده ، و پیامبران را در آنچه که آورده اند تصدیق نموده به دین شان ایمان آورده اند. ولی در مقابل کسانی هم اصل امکان چنین ارتباطی را منکر شده اند و برای اثبات دعوای خود دلیل ها و شبهاتی را مطرح کرده اند. ما در این نوشتار ابتدا به بررسی مفهوم وحی در لغت و اصطلاح پرداخته وسپس به بررسی ادله منکرین وحی پرداخته نشان خواهیم داد که وحی آسمانی امری ممکن است.
وحی اشاره به درستترین تصویر
«وحی» در لغت به معنای اشاره سریع و گذراست، اما به نظر میرسد که این تعریف به ویژه در عرصه دینی چیز یا چیزهای دیگری را در خود مستتر دارد که با دقت بیشتر میتوان آنها را از درون این تعریف بیرون کشید. وحی سخن گفتن به اختصار نیست بلکه از آن هم کوتاهتر است. حتی گاه نه با گُفتْ و صوت که با سر و دست، چشم و ابرو وحی میشود.
مبادی وحی
اگر «وحی» را صرفاً اشاره سریع به وقایع و حوادث جهان پیرامون در نظر بگیریم، شاید هر کس بتواند با به کارگیری حافظه، قدرت تخیل، دقت و سنجش علمی از محیط پیرامون خود چیزهایی را گردآوری کند و مجموعه تازهای را پدید آورد، داستانی به سراید، و قوانین و مقرراتی را به تناسب زمان و مکان خود وضع کند. مهم نیست که اشاره کننده چه نیرویی یا چه کسی باشد، مهم این است که چیزهای مورد اشاره در دسترس حواس ظاهر قرار داشته باشد. و استفاده از حواس ظاهر برای همگان میسر است.
اما هنگامی که وحی را اشاره به فراسوی جهانِ گیتیانه، یا اشاره به آیات اَنفس، و اشاره به فرجام انسان تلقی کنیم، آنگاه برای فهم چگونگی آن، گرفتار بسیاری از حدس و گمانها میشویم:
آیا به راستی چنین فرجامی که قرآن برای انسان میگوید پدید خواهد آمد؟ گاه تردیدها به انکار نیز کشیده میشود. این حدس و گمانها، و این تردیدها و انکارها، اگر زیانی و گزندی به فرجام زندگی ما نمیرسانید، مشکلی پدید نمیآورد؛ نه پذیرش رسالت محمد رسول چیزی بر آن میافزاید و نه انکار ما چیزی از آن میکاهد.
از متن قرآن و زندگی رسول چنین برمیآید که او نه برای نام و نان به رسالت برخاست، و نه برای سلطنت و مرید پیدا کردن. او خود به وادی مقدس رسیده بود و ناگریز از روبرو شدن با صاعقه «وحی» بود. آنچه در این عرصه مورد توجه است حدیثِ فرجام ماست. از نگاه دینی، تردیدهای ما دربارة چگونگی «وحی» تردید دربارة آن خاطره ازلی و آن نشانیهای فرجامین است که در عرصه پنهان وجود خود ما مستتر است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 11 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
وحی