لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
موقعیت زبان فارسی و موقعیت فارسیزبانان
زبان را از یک منظر در زمره مولفههای اصلی فرهنگ و از عوامل شناسنده و تمییزبخش هر فرهنگ نسبت به دیگری میدانند. زبان از سویی خود مولود فرهنگ نیز هست؛ فرهنگی که بسته به قدمت و فرازوفرودهای آن دستخوش تغییرات درونی و برونی شده و در سیر تطور خود شکلهای گوناگون گرفته و بعضا تغییر شکل داده است. اینکه زبان، فرهنگساز است یا فرهنگ، زبانپرور و کدام خاستگاه دیگری است و کدام زاییده دیگری در این مقال نمیگنجد. پرداختن به مفهوم زبان به مثابه دستگاه واژگانی یک ملت احتیاج به شناخت پیشزمینههایی دارد که بر تولید و تطور آن تاثیر مستقیم میگذارد. بررسی زبان یک ملت بدون ارائه تعریف از ملت و ملیت میسر نیست لذا اگر میخواهیم به زبانی چون فارسی و کارآمدی یا ویژگیهای آن بپردازیم باید سراغ عناصری بیرونی را هم بگیریم زیرا بر شاکله هویتی و ملیتی فارسیزبانان اثرگذار است.
اینکه زبان فارسی در برخورد با جهان جدید و تحولات فرهنگی و اطلاعاتی از چه جایگاهی برخوردار است نیازمند شناخت موقعیت فارسیزبانان، شرایط زیستی و قدرت و ضعف فارسیزبانان نیز هست. زبان یک ملت را فرهنگسازان و نخبگان میپرورند، مردم آن را محافظت کرده و گسترش میدهند و در این راه، شرایطی که این طبقات با وظایف خاص خود ایفای نقش میکنند یا از ایفای نقش باز میمانند، بر اوج و فرود زبان و تغییر موقعیت آن در جهان موثر میافتد. رکود فرهنگی، کاهش تولیدات ادبی، فقدان کارهای پژوهشی، مهاجرت عینی و ذهنی نخبگان و فروماندن از تولید فکر عواملی نیستند که صرفا اجتماعی و گذرا بخوانیمشان و از دایره وسیعتری به نام زبانورزی و فرهنگسازی خارجشان کنیم. فرهنگ یک ملت در همین دیروز و امروز پدید نیامده و از دل سالها و قرنها - پیوسته یا ناپیوسته - زیست آن ملت برآمده است. همانگونه که عوامل تاریخی چون هجوم بیگانگان، اشغال کشور، نابودسازی کتابخانهها و مکتبها، قتل ادبا و حکما، تغییر حکومتها، ظهور حاکمان میانهرو یا بهعکس مستبد و... در رشد یا افول فرهنگی زمان خود تاثیرگذار بوده، در درازمدت نیز شکافها و گسستگیهایی را بروز داده و موجب پرسشهای فکری و فرهنگی و ورود ناپیوسته به دورانهای جدید شده است. زبان بیشک متاثر از عوامل بیرونی است و پیشرفت همگام آن با دیگر زبانها و فرهنگها ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی و جغرافیایی آن ملت دارد. زبان فارسی در دورههایی که درخشش و کشورگشایی و رسوخ به دیگر فرهنگها را آزموده و هنوز نیز از میوههای آن زمان میچیند، متعلق به جغرافیایی قدرتمند و دارای برتریهای سیاسی بوده است. زمانی که یک کشور به پشتوانه قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگیاش مرزها را درمینوردد، با خود زبان و فرهنگی را حمل میکند که برجا میماند و چونان قلمه یک گیاه رشد و نموی تازه مییابد. ورود اعراب به ایران، ایرانیان به هند و انگلیسیها به دایره مستعمرات گویای این تاثیر است و نمونه معاصر آن نیز استیلای بیگفتوگوی غرب - در مفهوم جغرافیایی فرهنگی - است که سوای هدایت جریان جهانی شدن و پیش از پیوستگی جهانیان به الگوهای اقتصادی و سیاسی آن، خود را وارد خانهها در شهرها و روستاها کرده است. به عنوان مثال دنیای جدید با رشد فناوریهای اطلاعاتی ابزار نفوذ و سلطه را نرم و نرمتر کرده است. تکنولوژی با خود قدرت میآورد همانگونه که رسانهها ابزار اصلی قدرتنمایی و اثرگذاری شناخته میشوند.
اینجا مقصود از زبان، چیزی به نام زبان غربی یا جهانی به عنوان دستگاهی تکلمی و واژگانی نیست بلکه نتیجه فرهنگ، نماد فرهنگ و رابطه تعاملی زبان و فرهنگ مقصود نظر است. تغییر زبان یک جامعه به تغییر فرهنگ آن جامعه میانجامد و به همین ترتیب تغییر فرهنگ نیز تغییر نگاه، باور، ذهن و ایدئولوژی با خود میآورد. زبان هر فرهنگ برخاسته از صدای درون اوست و هرگاه صدای ملتی به واسطه تضعیف نخبگان و اهل فرهنگ یا عامل بیرونیتری چون تضعیف سیاسی و اقتصادی در قبال سایر قدرتها کمتر به گوش بیاید مسلما بحران زبانی در آن وخیمتر خواهد بود.
به این ترتیب باید گفت موقعیت فارسیزبانان همچون حاملان هر زبان دیگر نسبت مستقیم با پایندگی یا نفوذ فرهنگی آن زبان دارد. بنابراین برای اینکه امنیت و ایستادگی یک زبان را در اقلیم خود و نیز برتری و جایگاه والای آن را در دیگر اقلیمها بسنجیم باید به شرایط بیرونی حاکم بر آگاهان و حاملان آن زبان نگاهی جامعهشناختی نیز داشته باشیم.
ادبیات فارسی در آذربایجان
سرزمین آذربایجان در دل ایران پهناور و کهن که یکی از گاهوارههای دیرین حکومت و تمدن است، قرار دارد . به همین سبب در طول تاریخ و در تمام ادوار اهالی آذربایجان با مردم دیگر نقاط ایران، ریشههای فرهنگی و تمدنی همگون داشتهاند و ریشههای دینی و مذهبی آنها یکی بوده است .
سرزمین اران در آن سوی ارس که بعدها آذربایجان نامیده شد، در دل همین اشاره قرار میگیرد . بدین سبب، مجموعه سرزمینی آذربایجان یکی از سرچشمههای غنی زبان فارسی بوده که در شعر تجلی ویژهای یافته است . نام بردن از این شاعران ستون بلندی را میطلبد . بدین سبب با وجودی که بخشی از این سرزمین از مام میهن جدا افتاد اما ریشه کهن و عمیق بههم پیوسته بار و بر آن را از دل یک چشمه سیرآب میکند و تعلق خاطر به منویات فکری و فرهنگی مشترک همچنان در دلهای مردمی که در آن سوی ارس در جمهوری آذربایجان میزیند چنان شعلهای گرمیبخش روابط همدلانه است . پس تعلق خاطر آنان بهویژه فرهیختگان آن دیار به زبان و ادبیات فاخر فارسی بهصورت موضوعی غریب و تازه نیست بلکه استمرار جریان ژرف تاریخی است که در مسیر خاص خود همچنان به پیش میرود .
دکتر مسیح آقامحمدی صورت فشردهای از این بحث را در مقال زیر تحت نام «تحقیق و ترجمه ادبیات فارسی در آذربایجان» مورد توجه قرار داده است .
با سپاس از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان که آن را برای کیهان فرهنگی ارسال کردهاند . در جمهوری آذربایجان، همواره به زبان و ادبیات فارسی میل وافری بوده است و این خیلی طبیعی است، چراکه در طول اعصار گذشته این زبان در آذربایجان جایگاه ویژهای داشته است . اکثر ادیبان و شاعران آذربایجانی، آثار گرانبهای خود را با این زبان نگاشتهاند . نمونههای با ارزش زبان و ادبیات فارسی در دو مرکز بزرگ آموزشی و تحقیقاتی این کشور، یعنی دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی باکو و انستیتو شرقشناسی فرهنگستان علوم آذربایجان، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است .
زبان فارسی