واردات غیر ضروری و اثرات منفی آن بر اشتغال
مقاله ای مفید و کامل
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:31
چکیده :
یکی از مسائل در ایران بحث واردات است. در کشورهایی که توسط بخش خصوصی اداره میشود سیاستهای وارداتی به وسیلة دولت تأمین نمیشود و توسط بخش خصوصی صورت میگیرد. اما در ایران چون اقتصاد نفتی است درآمدهای نفت مسئولین را برای واردات وسوسه میکند.
اگر سیر تحولات واردات ایران را بررسی کنیم قبل از پیدایش نفت عملاً درآمدی برای تجار بود که به دلیل عقبماندگی اقتصادی در جهت تأمین نیازهای مالی شکل میگرفت. با پیدایش نفت مسئولین سعی کردند درآمدها را در جهت سرمایهگذاری صنعتی شکل دهند. صنایع فولاد، ماشینسازی، پتروشیمی و خودروسازی قبل از انقلاب تأسیس شدند. این صنایع هم محتاج واردات لوازم اولیه از خارج بودند. بنابراین اگرچه واردات بود ولی بیشتر برای تأمین صنایع داخلی صورت میگرفت. تعرفهای که روی واردات وضع میشد برای کالای مصرفی بالا بود. بالای 40 درصد ولی برای کالای خام بین 0 تا 15 درصد. نتیجه اینکه هیچ سرمایهگذاری انگیزة سرمایهگذاری روی ماشینآلات را نداشت چون به راحتی از خارج وارد میکرد. ولی به دلیل اینکه تعرفه روی کالاهای مصرفی بالا بود سودآوری آن بیشتر بود، در نتیجه صنایع داخلی بیشتر روی صنایع مصرفی بودند و این تناقض مهمی با خود داشت و آن اینکه وقتی در تولید کالای مصرفی تا حدودی خودکفا شدیم فرایند صنعتی ایجاب میکند که یک کشور از تولید کالای مصرفی به سمت صنعتی برود. اما با موانعی مواجه میشد و آن اینکه هرگاه دولت میخواست واردات ماشینآلات را شکل دهد با اعتراض تولیدکنندگان کالای مصرفی مواجه میشد که نباید جلوی واردات گرفته شود. نمونه آن را صنعت لاستیکسازی میتوان نام برد.
مشکل دیگر در این رابطه نبود یک سیاست مشخص است. با افزایش درآمد نفتی دولت اعتبار برنامة 5 سالة پنجم را دو برابر کرد و یک نوع سرمایهگذاری در همة بخشها صورت گرفت. اما چند مشکل ایجاد شد. اول اینکه هنوز زیرساختهای لازم جهت توسعه همهجانبه کشور نداشتیم یعنی حمل و نقل، راهها و... گسترش نیافته بود. کشتی اجاره میکردیم و حمل و نقل را با کشتیهای استیجاری انجام میدادیم. در بهترین حالت در سال 56 تمام تجارت ما حدود 13 درصد توسط کشتیهای ایرانیها انجام میشد. این مشکل ارتباط بین تولیدکنندة داخلی و مصرفکننده خارجی را قطع میکرد و صادرات را محدود مینمود. بنابراین یکی از مشکلات قبل از انقلاب کمبود زیرساختها بود. حتی مدیریت بنادر نیز ضعیف بود حدود 17 درصد تخممرغهایی که وارد میکردیم شکسته میشد و یا نحوةواردات به گونهای بود که از بندرعباس وارد میکردیم به تهران میآمد و دوباره به بوشهر و بندرعباس توزیع میشد!
یکی دیگر نبودن برق کافی بود. موانع دیگر مثل نبودن نیروی کار وجود داشت. کارگر ساده را از کشورهای هند و فیلیپین و اندونزی داشتیم و باز با کمبود مواجه شدیم. لذا این فعالیتها باعث افزایش نقدینگی در کشور و تورم میشد دولت برای اینکه جلوی تورم را بگیرد واردات را افزایش میداد یعنی واردات مفری برای کنترل قیمت بود.
در دنیای واقعی دولت وظایفی دارد او نباید مخل نظام قیمتها باشد و نباید موجب افزایش تورم و بوروکراسی شود، بنابراین آنچه انتظار میرود دولتها انجام دهند آن است که خود را کوچک کنند و در عرصههایی که بخش خصوصی میتواند وارد شود، فعالیت نکند. اما این ساده نیست و نیاز به اصلاح ساختار اقتصادی و نظام قانونی شفاف و کارآمد دارد و یک شبه اتفاق نمیافتد.
بنابراین تا وقتی با بوروکراسی اداری مواجه هستیم و دولت همچنان 80 درصد اقتصاد را در دست دارد به طور طبیعی نقدینگی را به جامعه تزریق میکند سالانه 36 درصد نقدینگی به جامعه تزریق میشود اما در طول 20 سال گذشته رشد اقتصادی حدود 5/5 درصد بوده. بنابراین با کسر این دو تورم 30 درصد تورم را داریم. البته ممکن است به دلیل بیماری اقتصاد ایران پیشبینی تورم در اینجا بسیار دشوار باشد.
بنابراین، این تورم تبعات سیاسی دارد و دولت برای کاهش نارضایتی به واردات دامن میزند پس در ایران دولت مشوق واردات است هم به دلیل اینکه درآمدهای نفتی را به واردات تبدیل میکند و هم به دلیل اینکه گرفتن جواز واردات دارای رانت است و معمولاً انحصاری است.
در گذشته واردات اینگونه تویه میشد که میخواهیم واردات را در جهت رقابت انجام دهیم تا کیفیت تولیدکنندة داخلی بالا برود. نمونه آن واردات اتومبیل 300 میلیونی است که نه با تئوری اقتصادی سازگار بود و نه قابل رقابت با خودرو 15 میلیونی داخل است. در حالی که رقابت مستلزم این است که شرایطی فراهم شود که شرکتهای خارجی در داخل سرمایهگذاری کنند و تولیدکنند و آموزش دهند.
وقتی رتبة فضای کسب و کار ایران دو سال قبل 113 بوده و الان به 119 سقوط کرده نشان میدهد مشکلات نهادی در فضای کسب و کار داریم. در فضایی که فساد مالی وجود دارد و نیست، رانتجویی بسیار است و بوروکراسی عریض وجود دارد و هزینههای زیادی را به تولیدکنندة داخل وارد میکند و وارد رقابت نابرابری میشود. پس این بحث که واردات برای توانمند سازی تولیدکنندة داخل است اشتباه است. البته این معنا را نمیدهد که واردات نباید صورت گیرد بلکه بهانهای که میآورند غلط است. امروز تولیدکنندگان شعبههایی در کشور مقصد دایر کرده و بخشی از مراحل تولید را به آنها منتقل میکنند لذا ما میتوانستیم به عنوان مکمل کشورهای خارجی در بعضی از صنایع تخصص پیدا کنیم.
بنابراین اگر واردات در جهت تکمیل کالای داخلی شکل بگیرد، میتواند اشتغالزا بوده و ارزش افزوده داشته باشد. ولی متأسفانه وارد فرایند تولید بینالملل نشدیم و تعامل بینالمللی را هم نداشتیم. بنابراین وارداتی که صورت میگیرد، عملاً در جهت مصرف و نه تولید و مکمل سرمایهگذاری است. بهانة دیگری که در سالهای بعد آوردند این بود که واردات در جهت تأمین تقاضای مصرفکنندة ایرانی انجام میگیرد تا کالای بیکیفیت و گران داخل را نخرد. این ظاهراً پسندیده است ولی شما میدانید که مصرفکنندة فقط کالا نمیخواهد بلکه آینده هم میخواهد. اگر به خواستة مردم توجه کنیم آنها خواستههای زیادی دارند، آموزش، فرصتهای برابر، اشتغال، جلوگیری از فساد و فقر و ... از خواستههای اساسی مردم است.
وقتی ما این امکان را فراهم نمیکنیم که سرمایهگذاری خارجی در داخل سرمایهگذاری کند، تولیدکننده داخلی هم آموزش ببنید مشکل حل میشود و درواقع ما هر کالایی را میخریم در خارج از کشور ایجاد اشتغال میکند.
در سالهای اخیر وضعیت بدتر شده و آن اینکه چون دولت قدرت بالایی دارد و هر دولت میخواهد بگوید سیاستهای من در جهت منافع مردم است. درواقع اقتصاد پاپولیستی داریم یعنی منافع گذرا و حال مردم را در نظر میگیریم نه درازمدت و آینده را. در اقتصاد ایران برای تأمین تقاضای رو به افزایش داخلی، هم به دلیل بوروکراسی عریض و هم چون شعارهایی که داده میشود برای رضایت مردم و چون شرایط باثباتی در داخل فراهم نکردهایم از طریق واردات میخواهیم رضایت مصرفکننده را جلب کنیم. ولی تورم تعریفی درازمدت دارد و بااقدامات مقطعی نمیتوان آنرا سرکوب کرد. یعنی حتی اگر از طریق واردات بتوانیم قیمت کالاها را کنترل کنیم باز هم در مقطع رفاه یک ساله یا شش ماهه مجدداً فشارهای تورمی اثراتش را نشان میدهد.
در تورم قیمت همة کالاها و خدمات افزایش پیدا میکند. اما افزایش قیمت به دلیل یک بحران مثل سیل یا زلزله قیمت چند کالا موقتاً افزایش پیدا کند. اقتصاددانها معمولاً افزایش قیمت 2، 3 درصدی را مفید میدانند چون ایجاد انگیزه میکند ولی اقتصاد ما با این وضعیت فاصلة زیادی دارد. یعنی آنچه در ایران اتفاق میافتد شرایط رکود تورمی است. رکود در بخش تولید، تورم در بخش تجارت و مبادلة کالا. نتیجه اینکه وقتی تولید شکل نمیگیرد کشور آبستن تورم خواهد بود، لذا واردات اثر منفی میگذارد.
اولین اثر اینکه وارد کردن کالاهایی که پتانسیل تولید آنها در داخل هست مثل پرتقال، سیب، انگور یکی باعث خروج ارز از کشور میشود و هم اینکه تأثیر منفی روی تولیدکننده داخل میگذارد. پس این واردات هزینه – فرصت بسیاری زیادی بر جامعه میگذارد.
به نظر من بخشی از این واردات جنبة سیاسی دارد و ما مجبوریم با بعضی از کشورهایی که کمابیش رابطه داریم باید دادوستدهایی داشته باشیم نفت را میدهیم و چون آنها پول ندارند ناچاریم واردات محصولات کشاورزی داشته باشیم، چرا که معمولاً با کشورهایی رابطه داریم که نه تکنولوژی قوی دارند و نه محصولی خاص.
بنابراین فکر میکنم در سیاست خارجی یک مقدار روزمرگی را دنبال کردهایم یعنی دنبال این بودیم که فعلا در کوتاهمدت وضعیت را آرام کنیم و آینده را نادیده گرفتهایم و فکر میکنم تبعات آن در آینده زیاد خواهد بود، وقتی مالکیت شرکتهای بزرگ را به بخش خصوصی واگذار میکنیم که پراکنده است قطعاً در آینده با کمبود فولاد، کمبود مس، کمبود عرضه سیمان و حتی پتروشیمی مواجه هستیم و احتمالاً ناچار میشویم دوباره واردات سیمان و فولاد و از این قبیل داشته باشیم.
و...
دانلود مقاله واردات غیر ضروری و اثرات منفی آن بر اشتغال