![آموزش زبان انگلیسی پیمزلر برای فارسی زبانان درس یازده تا پانزده](../prod-images/1032851.jpg)
درس یازده تا پانزده مجموعه آموزش زبان انگلیسی پیمزلر برای فارسی زبانان هر درس حاوی یک فایل صوتی به مدت 30دقیقه میباشد.
آموزش زبان انگلیسی پیمزلر برای فارسی زبانان درس یازده تا پانزده
درس یازده تا پانزده مجموعه آموزش زبان انگلیسی پیمزلر برای فارسی زبانان هر درس حاوی یک فایل صوتی به مدت 30دقیقه میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
روشهای یادگیری زبان فارسی
آهنگ جمله های کوتاه و آموزش آن د ر زبان فارسی پایه
ما در این خلاصه فقط فهرست مطالب مقاله و هدف از نگارش آن را با ذکر دو سه مثال توضیحی و چند آهنگ نگاره در این جا آورده ایم . مقاله که به سی و پنج صفحه محدود می شود، نگاهی تازه دارد به مسئله علمی و بر نامه دار شدن آموزش و یادگیری زبان فارسی پایه و برنامه ریزی کتاب های اموزش فارسی به بیگانگان در سه سطح پایه، میانه و پیشرفته که می توان این نوع آموزش و یادگیری را بر پایه 400 تا600 ساعت کار مفید در کلاس تنظیم کرد وآموزش فارسی پایه را با یکی از شیوه های سمعی و شفاهی، سمعی و بصری ساخت یکپارچه و یا رهواره پویا و آسان ارتباط زبانی که در شرایط فعلی تخصص های استادان زبان مناسب ترین و ارزان ترین راهکار آموزش و یادگیری جمله های کوتاه و ساده است. پیاده کرد. چون با این شیوه هم می توان به ریشه دار کردن عادت های زبانی پرداخت و هم در زمان و جای مناسب بسته به نیاز فارسی آموزان از آموزش نکات ساده دستور زبان فارسی تا آن جا انبا شته شدت قاعده ها ما نع یا د گیری ها نشود، غفلت نورزید و در نتیجه برای فارسی آموزان عا شق و دلباخته به شعر، مقدمات فهم و درک کا مل شعرکهن وشعر نو فارسی را به راحتی فراهم آورد.
آهنگ جمله های کوتاه و آموزش آن د ر زبان فارسی پایه
در این مقاله تلاش می شود ابتدا ساخت های جمله های کوتاه فارسی را بررسی کنیم واز خلال الگو های کوتاه و ساده فارسی محاوره و نوشتاری، آهنگ جمله های خبری، پرسشی، امری و تعجبی را که نشانگر روح زبان فارسی است، با آهنک نگاره های رایانه ای ارا ئه دهیم و در ثانی اهمیت کاربرد این الگو های آهنگین و آهنگینه ها و درنگینه ها ی را درون پدیده های زبرزنجیری فارسی گفتاری خودجوش Spontané با بهره گیری از راهواره ارتباطیApproche communicative[1] و کار برد گفتگو در آغاز و استفاده فراوان از انواع تمرین ها ی ساختاری Les exercices structuraux ، تمرین های دستوری و تمرین های تلفظی در امر آموزش، یادگیری و پریاد گیری ساخت های واجی، صرفی و نحوی نظام زبان فارسی به بیگانگان نشان دهیم0 جادارد اضافه کنیم که با طرح این سئوال اساسی چه راهکار و راهواره ای را در آموزش فارسی به خارجیان باید بر گزید؟ به بحث بنیادی آموزش و یاد گیری زبان فارسی ادامه داده ایم و به منظور دستیابی به راهکار های سودمند آموزش زبان فارسی پایه، نگاهی بس کوتاه به روش های آموزش زبان های زنده ا ندا خته ایم و کم هزینه ترین وکارسازترین روش ها ی آموزش فارسی را شرا یط کنونی برگزیده ایم 0
ساخت جمله های کوتاه و ساده
جمله در فارسی، همچون ساخت جمله در زبان فرانسه، یا سا ده است یا پیچیده. جمله سا ده هم جمله ای است که در سا ختمان آن تنها یک فعل وجود دارد و ساخت این گونه جمله ها با سازه های اصلی آن همراه است و ما در ا ین نوشته به بررسی ساخت و سامان این گونه جمله ها و واژه آرا ئی درون ساخت ها در زنجیره گفتار خواهیم پرداخت.و اما جمله های ساده ولی بس کوتاه دیگری هم در فارسی بسیار بسیار فراوان است که از به هم پیوستن یکی از مقوله های اسم، صفت، قید، مصدر، انواع ضمیر( ضمیر اشاره، ضمیر فاعلی، ضمیر پرسشی) و بلا خره اسم خاص، اسم مکان و علا مت منفی با شناسه های فاعلی یا دقیق تربا پسوند های فاعلی، در این جمله واره های کوتاه، به کلمه پیش از خود پیوند می خورند و بدون فعل را بطه، فقط در زمان حال، جمله های دو هجائی، سه و چهار و پنج هجائی خوش آهنگ و خوش ترکیب بسیار ساده ای را پدید می آورند0 این گونه عبارت وجمله واره ها که بسیار ساده ساخت می پذیرند و همیشه با حضور ضمایر فاعلی و هم بدون آن ضما یر که اختیاری می با شند، مفاهیم تازهای را در قالب کلمه ها، واژه های دستوری و پرسشوا ژه های پسوند پذیر، دردسترس گویشوران زبان فارسی ( و نیز گویشوران دری وتاجیکی ) قرا رمی دهند0 ا ین گونه ساخت پذیری و زایا ئی زبان تا آن جا که نگارنده آگاهی دارد خاص زبان فارسی، زبان ترکی وزبان کردی ودیگر گویش های هم ریشه با این زبان ها است. این ویژگی زا یا در آموزش ویا دگیری زبان فارسی پایه بسیار کار سازو مفید می باشد واگر استا د آموزش زبان فارسی از فن آوری های روش های تدریس به خوبی بهره گیرد و مراحل یادگیری معنی دار را با دقت کامل در کلاس خود دنبال کند، به آهنگ و روند یادگیری شتاب خا ص و تندی می بخشد و زبان آموز را در کوتاه ترین زمان ممکن به سوی تولید و باز گو کردن و به زبان آوردن جمله های خود جوش و خوش آهنگ ساده و کوتاه بدون فعل رابطه و حتی بی فعل می کشاند 0در ادامه بحث خواننده آگاه به آموزشکا وی[2] و روشکا وی شیوه ها و راهکار های آموزش زبان های زنده و آشنا به چگونگی آموختن و کسب زبان در کلاس های آموزش زبان فارسی به بیگا نگان، به کار آئی این گونه جمله های کم هجا و ساده که درشعرو نثرامروز و نیز شعر کهن زبان فارسی هم فراوان به چشم می خورند و اغلب هم این گونه پدیده ها و ساخت ها از شعرکهن فا رسی گرفته شده اند، اذعان خواهد کرد0 یاد آوری می شود که دراین مقاله به بررسی جمله های پیچیده و باز شناسی الگو های آهنگین انواع این گونه جمله ها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
زبان شناسی چیست ؟
سطوح زبان شناسی :
1) واچ شناسی : مطالعه صداهای زبان و قواعد ترکیب آنها به منظور ساخت های آوایی زبان
2) دستور زبان : صرف - نحو
3) معنا شناسی : بررسی معنا انواع تک واژه ها ، کلمه و ....
بررسی حوزه ی معنایی کلمه ها (تضمن، ترادف ، تضاد)
هنگام مطالعه ی زبان فارسی درسطح واچ شناسی در می یابیم که این زبان 29 واچ دارد و واچ های مزبور طبق قواعد این زبان با هم ترکیب می شوند و ساخت هایی آوایی می سازند.
واچ ها آواهای زبان هستند . واچ آوایی است که می تواند در یک سخت آوایی جانشین آوای دیگر شود و آن ساخت را به ساخت دیگری تبدیل کند. مثلاً آوای «ر» که می تواند در ساخت آوایی «زاد» جانشین آوای «د» شود و آن را به ساخت آوایی «زا» تبدیل کند. نظام آوای از همین واچ ساخته شده است.
زبان شناسی
زبانشناسی عبارت است ازبررسی علمی زبان البته قبل از اینکه علم زبانشناسی بوجودآید زبان بررسی می شد اما به صورت علمی یعنی مشاهده، توصیف و تحلیل بعد ازعلم زبانشناسی مورد توجه قرار گرفت.
یکی از مباحث اصلی زبانشناسی واجشناسی است.
واجشناسی چیست؟ بشر از طریق تولید آواهای معنی دار با یکدیگر ارتباط برقرار می کند. پس چنانچه کسی عطسه کند اگر چه مفهوم غیر زبانی آن به منزله ی نوعی ناراحتی جسمی است از آواهای نا مفهومی است که در زبان شناسی مد نظر نمی باشد.
در واج شناسی به تجزیه و تحلیل و توصیف آواهای معنی دار زبان انسان می پردازد.
واج چیست؟ واج آوایی است که گوینده ی بومی یک زبان آن را جز معنی داری از
زبان خود می داند و می تواند به وسیله ی آن کلمات را از یکدیگر تمیزدهد مثلا
در زبان فارسی کلمه های «پدر»و«پسر» از هم متمایز و دارای دو معنی جدا هستند
وشخصی که زبان مادری او فارسی است می تواند این دو واژه را خارج از بافت سخن صرفا به وسیله ی فرق بین آواهای "د"و"س"از یکدیگر تشخیص دهد.
پس می توان گفت واج کوچکترین واحد صوتی در نظام واجی یک زبان است که بتواند با جابه جا شدن، تمایز معنایی ایجاد کند مثلا کلمه "مار"(mar) دارای سه واج وکلمه "مرد" (mard)دارای چهار واج است که واج "a"درکلمه مرد مستتر است.
با این اوصاف زبانی که فاقد هر نوع واج است همان زبان اشاره ای می باشد که یکی از جالبترین پدیده های جامعه شناسی زبان است اگرچه" اشاره " زبان بین المللی نیست به نظر می رسد که این زبان می توانست زبانی بین المللی باشدزیرا زبان اشاره لال بازی نیست بلکه به تمام معنی زبانی است با نحو ومعنی شناسی خاص خود که اکنون زبان شناسان به تحقیقات وسیعی در آن سرگرمند.
تک واژ:
کوچکترین واحد معنی دار در هر زبان را تک واژ گویند برای مثال ،کلمه ی دانشگاه دارای سه تک واژ "دان" و"ش"و"گاه" می باشد.
مصوت (واکه) : واحدی تمایز دهنده در نظام آوایی یک زبان که به هنگام تلفظ باهیچ مانعی برخورد نمی کند. ً ٌ ٍ َ ِ ُ
صامت (همخوان) : واحدی تمایز دهنده در نظام آوایی یک زبان که به هنگام تلفظ در مسیر دهان با مانعی برخورد می کند مانند "د- ز - ت و..."
واک : کیفیتی است صوتی که از طریق لرزش تار آواها ایجاد می شود.
وکدار: آوایی که در هنگام تلفظ آن تارهای صوتی به لرزه در می آیند مانند" ب - د - گ-و -ز - ژ -خ - م - ن - ر -ی و همه ی مصوت ها که واکدار هستند "
بی واک : آوایی که در تلفظ آن تارهای صوتی به لرزه در نمی آیند مانند" پ - ت - ک - ق-ف -س -ش -ح - چ "
چگونگی تشخیص آوای واکدار و بی واک:
چنانچه برگه کاغذی را در برابر دهان قرار دهیم اگر واج بی واکی را از دهان خارج کنیم برگهع ی کاغذ بیشتر به لرزش در می آید واگر واج واکداری از دهان خارج کنیم برگه کاغذ کمتر به لرزش در می آید.
حسن ختام اینکه هدف اساسی واجشناسی عبارت است ازارائه ی صورت واجی تکواژها ویک رشته قواعد مرتب که بتواند قوانین کلی واجی زبان وصورت آوایی آن را تعیین کنند.
ihs jane's Defence weekly 26 April 2017
هفته نامه دفاعی جینز 26 آوریل 2017
به روز ترین ها را از ما بخواهید
این نشریه هر هفته تهیه شده و زودتر از سایت اصلی به نازلترین قیمت در اختیار شما عزیزان قرار می گیرد.
گروه اطلاعات جینز مربوط به چاپ و نشر بریتانیا می باشد که متخصص در مقالات نظامی، هوافضا و حمل و نقل است.
فایل به زبان انگلیسی است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی
میدان عمل زبان را نه تنها در ایجاد ارتباط بین انسانها که همچنین در قابلیت ایجاد امکان برای اندیشیدن، شکل گیری شخصیت، ساخت هویت فردی و اجتماعی، ایجاد فرهنگ و در پایان، شکل دهی به مفهوم اجتماع انسانی ِ متحول شده به یک جامعه مشخص باید در نظر گرفت.
زبان، پدیدهای متحول و زنده است که همواره در حال بازسازی خویش است. دلیل آن نیز روشن است؛ این پدیده بر بستر وجود زنده انسانی و ارتباطات و گستره عمل اجتماعی، حرکت میکند، در نتیجه، در یک رابطه دایمی با بستر خویش، متأثر از دیالکتیک تکامل و قوانین حاکم بر حرکت جامعه است.
بنا بر آنچه آمد، اکنون باید دید چه عواملی در تکامل زبان و ظرفیتهای بیانی آن و همچنین شکل ادای آن مؤثرند؟ همچنین چه عواملی ضامن بقای یک زبان و یا فنای تدریجی آن است؟نخست به پرسش اول میپردازیم:
بر پایه رابطه نسبتا مستقیمی که بین سطح تکامل اجتماعی انسان و تکامل زبان هست، نخستین عامل مرکب رشد زبان، میزان رشد مدنیت و طبیعتأ قدمت آن است. گسترش و سطح پیچیدگی رابطه اقتصادی، علمی، فرهنگی و… مستقیم زبان را تحت تأثیر قرار میدهد و آن را پیچیده و کامل میکند. این سطح پیشرفت، سطح اندیشه ورزی را نیز به دنبال خود دارد و متقابلا، ارتقای سطح اندیشه ورزی منجر به تکامل روابط انسانی و ارتقای سطح دانش اجتماعی و علوم در عرصههای گوناگون میشود. البته این روند، یک روند ثابت در یک سطح و در همه عرصه ها، به یک میزان نیست، بلکه میتواند تحت تأثیر عوامل بسیاری همچون تحولات سیاسی وقایع طبیعی، وقوع جنگها و نابودی تمدنها و از همه مهمتر، هدایت آگاهانه زبان به وسیله انسان، قرار گیرد و در امر پیشرفت خلل وارد کرده یا آن را منحرف سازد و مسیری منحنی را به آن تحمیل کند و یا حتی آن را متوقف سازد!
و اما چرا مدنیت را نخستین عامل رشد زبان دانستیم؟حقیقت این است که زبان تا پیش از ورود انسان به عرصه زندگی شهری، محدود به دخالت در حوزه رفع نیازهای ساده روزانه، همچون تأمین غذا، پوشاک و سرپناه و همچنین رفع نیازهای عاطفی و سرانجام، تفکر در حوزه وقایع طبیعی بوده است و طبیعتا انسان غارنشین و یا پراکنده در جنگلها در همان سطحی به تواناییهای زبان پی برده بوده که زندگی او ایجاب میکرده است.طبیعی است که اگر این انسان، اندیشه فلسفی نیز داشته، این اندیشه فلسفی و زبان و واژگانی که در این زمینه به کار میرفته است نیز در همان محدوده دانستنیهای وی از جهان پیرامونش بوده است. در این فلسفه، اثری از سیاهچاله و نقش آن در شکل گیری کهکشانها و رابطه آن با تعریف هستی و دگردیسی آن وجود ندارد! پس طبیعتا زبان نیز نه نیاز به تأمین واژه تازه داشته و نه این واژه تازه، قادر به ایجاد مفاهیم جدید بوده است که سرانجام قادر به تکامل زبان شود.
ساده بگویم، باید به وجود سیاهچاله پی برده شود تا بتوان برای آن واژهای برگزید و سپس با وارد کردن این واژه در شبکه روابط تحلیلی مغز و واژه مفهومهای دیگر، نوعی از اندیشه را پروراند! از این گذرگاه است که دوران بلوغ زبان گذرانده میشود و به شاهراه تکامل میرسد، اما در آن متوقف نمیشود که هستی اش، هرچند با سرعتی کمتر، اما با ژرفایی بیشتر، تداوم مییابد و به بیان پیچیدگی ها، توانا میشود.
از دیدگاه نظری، ظرفیت بیانی تقریبا همه زبانها، در بیان عاطفی و حالات انسانی، یکسان است. هر چند در شکل بیان، طبیعتا با توجه به شکل گیری روابط نو، ممکن است برخی نسبت به برخی دیگر از عمق بیشتر برخوردار باشند، اما این قضیه (ظرفیت بیانی) در حوزه علوم، صادق نیست! دلیل آن هم، همان است که پیشتر بدان اشاره شد، یعنی وجود رابطه مستقیم و تأثیرگذار بین وجود معرفت علمی و سطح بیان این معرفت (زبان) که در دگردیسی مدنی، همواره در حال روی دادن است. درک این نکته بسیار مهم است، چرا که بدون دریافتن این رابطه، قادر به درک یکی از مهمترین علل پسرفت زبانهای گوناگون و یا نابودی آنها نخواهیم بود. اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که بیشتر زبانهایی که به تدریج از بین رفتهاند، سطح تکامل آنها محدود به گویش بوده است و برخی دیگر نیز که دارای زبان نوشتار بودهاند، به دلیل ناهماهنگی بین بستر رشد زبان (جامعه) با سطح عمومی تکامل علوم و مدنیت، به تدریج عقب نشسته، کمتر به کار گرفته شده و زمانی که دیگر توان پاسخ به نیازهای روز را نداشتهاند، از دور خارج شدهاند.
بنا بر آنچه گفته شد، تکامل زبان، هرچند در حوزه عواطف انسانی، به دلیل شباهت بستر آن (وجود احساسات انسانی) تا پیش از تجدد، در همه زبانها یکسان است و از یک روند پیروی میکند، اما با پیش آمدن دگرگونیهای بزرگ اجتماعی و علمی، این همسانی در رشد، در هم ریخته، برخی سریعتر و برخی کندتر متحول میشوند و برخی دیگر، از دور بیرون میروند.
دومین عامل مرکب رشد زبان، سطح رشد کاربران آن است. به بیان دیگر، رشد زبان، رابطه مستقیمی دارد با سطح رشد علمی و معرفتی و اجتماعی افرادی که از یک زبان خاص استفاده میکنند؛ بنابراین، شمار افراد باسواد یک جامعه، میزان سواد ایشان، سطح استفاده از رسانههای جمعی و همچنین، آزادی فضای کاربری زبان، از جمله مؤلفههایی هستند که در تکامل یک زبان نقش بازی میکنند.
بر پایه آنچه آمد، اکنون میتوان دریافت که حتی شکل بیان زبان (لهجهها و الحان) نیز تا چه حد متأثر از سطح تکامل جامعه در عرصههای مدنی و علمی و رشد اجتماعی است!
(بنابراین، در جا زدن زبان از نگاه لهجه را نمیتوان به حساب وجود یک زبان جدید؟! گذاشت. به همین دلیل هم هست که ما گویشهای مازندرانی، کردی، لری، بختیاری و بسیاری از گویشهای گوناگون پارسی باستان را زبان نمیدانیم، بلکه آنها را گویش میدانیم، جدا از مسئله با اهمیت نبود زبان نوشتار و خط).سومین عامل رشد، ترکیبی از اراده سیاسی، اراده اجتماعی کاربران و همچنین آگاهی بر ارزشهای هویتی، حفظ و گسترش زبان است.
باید دقت شود که توجه همزمان به ابعاد گوناگون و عوامل سه گانه مدنیت، رشد کاربران و اراده و وقوف بر قضیه توجه به حفظ و گسترش زبان، میتواند به حفظ و گسترش یک زبان یاری رساند و غفلت از هر کدام از عوامل، زمینههای پسرفت و یا عقب ماندگی زبانی و به تدریج محو آن را فراهم میکند.
زبان فارسی در حیات طولانی خود (هرچند در یک دگردیسی پر پیچ و خم و دردناک) از زمینههای سه گانه رشد تقریبا برخوردار بوده است، نه همیشه، همزمان! بلکه در هر دوره ای، یکی از عوامل و یا دو عامل از سه عامل، نقش بیشتری بازی کردهاند.
اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که زبان فارسی در آخرین هزاره عمر خود، از پیشرفت فوق العادهای در زمینه گسترش و ژرفش برخوردار بوده است و به همین نسبت، ظرفیتهای آن در برآورده کردن نیازهای کاربرانش، افزایش یافته است. دلیل آن هم این است که دست کم در دورههایی کوتاه، از این اقبال برخوردار بوده است که مورد حمایت سیاسی، بر بستر رشد مدنی و علمی، قرار گیرد و از سوی دیگر، کاربران نیز آن را مورد توجه قرار دادهاند؛ یعنی همان سه عاملی که گفته شد، تقریبا همزمان زمینههای تکامل آن را فراهم کردهاند. نکته جالب توجه درباره این دوران هم این است که دقیقأ در همین مقاطع هم هست که بین این زبان وگویشهای متصل به آن فاصله افتاده است و هر چه به زمان حال نزدیک میشویم، متناسب با سرعت تکامل زبان پایه (فارسی)، گویشها و لهجهها از آن دورتر شده و حتی در نزد برخی از محققان به عنوان زبان!؟ جداگانهای مطرح شدهاند. برای روشن شدن قضیه، آوردن نمونهای بیجا نیست.
آنچه امروز از آن به عنوان گویش دری و یا تاجیکی نام برده میشود، در نخستین هزاره اخیر، گویش مسلط در خانواده گویشهای گوناگون زبان پارسی بوده و گفتنی است هنگامی که سخن از زبان پارسی به میان میآوریم، به هیچ وجه منظور زبانی نیست که قوم پارس یا فارس (که اکنون در استان فارس ایران زندگی میکنند) بدان گفت وگو میکردهاند. نهادن نام پارسی بر این زبان به زمان بسیار دیرتر، یعنی دوران حکومت هخامنشی بازمی گردد که پارسها بر ایران حکومت میکردهاند، در حالی که همزمان، اقوام دیگر در شمال شرقی و شمال غربی و مرکزی ایران نیز با گویشهای گوناگون به همین زبان صحبت میکردهاند و برای گویشهای خود، نامهای محلی خود را داشتهاند که در بیشتر موارد، نام آنان، نام همان قوم مربوط بوده است.
با شکل گیری دولت ملی و تمرکز دستگاه اداری، زبان نیز شکل منسجمتر مییافت و طبیعتا با توجه به نزدیکی یا دوری دستگاه دیوانی نسبت به مناطق گوناگون، زبان و سرعت تکامل و انسجام آن، متأثر از متغیرهای