این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 170 صفحه می باشد.
فهرست
پیشگفتار ۱
سئوال های تحقیق ۳
پیشینه ی تحقیق : ۴
روش تحقیق : ۷
هدف تحقیق : ۷
فصل اول: ۸
کلیاتی در خصوص موضوع روانشناسی و نفاق ۸
۱-۱- تعریف روانشناسی ۱۰
۱-۲-معنای لغوی نفاق ۱۱
۱-۳-معنای اصطلاحی نفاق ۱۱
۱-۴-وجه تسمیه ی منافق ۱۲
۱-۵-تفاوت نفاق با دروغ و ارتباط آن دو با یکدیگر ۱۳
۱-۶-تفاوت «نفاق» با «تقیه» ۱۵
۱-۷-نفاق از مختصات انسان است ۱۸
۱-۸-ضرورت و اهمیت شناخت منافقان ۲۰
۱-۹-تاریخچه ی پیدایش نفاق ۲۲
۱-۱۰-آغاز نفاق در تاریخ اسلام ۲۴
۱-۱۱-بررسی آماری سور و آیاتی که در شأن منافقان نازل شده، به ترتیب مصحف: ۲۶
فصل دوم: ۲۸
ویژگیهای روانی منافقان ۲۸
۲ـ۱ـ فرافکنی ۲۹
۲ـ۲ـ خودبزرگبینی ۳۱
۲ـ۳ـ هوی پرستی ۳۲
۲ـ۴ـ ترس و وحشت ۳۴
۲ـ۵ـ سستی در عبادت ۳۷
۲ـ۶ـ حسادت و بدخواهی ۴۰
۲ـ۷ـ بیمیلی نسبت به انجام کارهای خیر ۴۲
۲ـ۸ ـ شک و تردید و دودلی ۴۴
۲ـ۹ـ بیماردلی ۴۶
الف. قلب سلیم ۴۶
ب. قلب مریض ۴۶
۲ـ۱۰ـ سوءظن ۴۸
فصل سوم: ۵۱
ویژگیهای سیاسی منافقان ۵۱
۳ـ۱ـ ولایت ستیزی ۵۲
۳ـ۲ـ ترور رهبران دینی ۵۷
۳ـ۳ـ جاسوسی برای دشمنان اسلام ۵۹
۳ـ۴ـ دوستی با بیگانگان و روابط پنهانی با دشمنان ۶۰
۳ـ۵ـ ایجاد تنگناهای اقتصادی برای مؤمنان ۶۳
۳ـ۶ـ کارشکنی در دفاع و جهاد ۶۴
۳ـ۶ـ۱ـ عدم همراهی با مسلمانان در جنگ احد و احزاب ۶۵
۳ـ۶ـ۲ـ فرصتطلبی منافقان ۶۹
۳ـ۶ـ۳ـ ایجاد جنگ روانی با شایعه پراکنی ۷۲
۳ـ۶ـ۴ـ فتنهگری ۷۵
۳ـ۶ـ۵ـ توجیه گناه ۷۶
۳ـ۶ـ۶ـ ساختن لانهی جاسوسی به نام مسجد ۷۷
فصل چهارم: ۸۳
ویژگیهای اجتماعی منافقان ۸۳
۴ـ۱ـ امر به منکر و نهی از معروف ۸۴
۳ـ۲ـ استهزاء و عیبجویی ۹۱
۴ـ۳ـ بخل ۹۳
۴ـ۴ـ کینهتوزی ۹۶
۴ـ۵ـ تهمت و افترا ۹۷
۴ـ۶ـ خود را عزیز و دیگران را ذلیل دانستن ۱۰۲
۴ـ۷ـ شعار اصلاح، ولی عمل به افساد ۱۰۷
۴ـ۸ ـ عدم حضور در برخی از اجتماعات ۱۰۹
۴ـ۹ـ عامل تفرقه ۱۱۱
فصل پنجم: ۱۱۳
ویژگیهای فرهنگی منافقان ۱۱۳
۵ـ۱ـ سفاهت و نادانی ۱۱۴
۵ـ۲ـ دروغگویی و سوگند دروغ ۱۱۵
۵ـ۳ـ پیمانشکنی ۱۱۹
۵ـ۴ـ ظاهرسازی و ریاکاری ۱۲۰
۵ـ۵ـ توجیه گناه ۱۲۳
۵ـ۶ـ شبهه افکنی ۱۲۵
۵ـ۷ـ فراموش کردن خداوند ۱۲۷
۵ـ۸ ـ تملق و چاپلوسی ۱۲۸
۵ـ۹ـ جعل حدیث ۱۳۰
فصل ششم: ۱۳۴
روشهای برخورد با منافقان ۱۳۴
۶ـ۱ـ مدارا با منافقان ۱۳۵
۶ـ۲ـ ارشاد و انذار منافقان و دعوت نمودن آنها به توبه ۱۴۲
۶ـ۳ـ برخورد شدید با منافقان، طرد نمودن و اعلان جنگ با آنان: ۱۴۶
۶ـ۳ـ۱ـ طرد کردن و منزوی نمودن منافقان از جامعه ۱۴۷
۶ـ۳ـ۲ـ تهدید منافقان به قتل ۱۵۰
فصل هفتم: ۱۵۵
نتیجهگیری و پیشنهادها ۱۵۵
۷ـ۱ـ عوامل و زمینههای بروز نفاق ۱۵۶
۷ـ۱ـ۱ـ وراثت: ۱۵۶
۷ـ۱ـ۲ـ محیط ۱۵۷
۷ـ۲ـ مراتب و وجوه معانی نفاق ۱۶۰
۷ـ۳ـ ملاکها و معیارهای شناخت منافقان و راههای مقابله با آنها ۱۶۳
۷ـ۲ـ پیشنهادها ۱۶۶
۱-۱- تعریف روانشناسی
برای واژه ی روانشناسی که در علوم اسلامی از آن به عنوان «علم النفس» یاد می شود ، تعاریف متعددی شده است که ما فقط به سه تعریف اکتفا می کنیم .
۱- روانشناسی عبارت است از مطالعه ی جنبه های مختلف رفتار و ارتباط آنها با یکدیگر[۱]
۲- روانشناسی علمی است که به شناخت ، توصیف ، پیش بینی و تأثیر رفتار بویژه رفتار انسانی مبادرت می ورزد.[۲]
۳- روانشناسی به مفهوم علمی و امروزین خود ، رشته ای است جوان و کم سابقه متکی به روش علمی که موضوع آن مطالعه و بررسی رفتار انسان است با همه ی نمودها و جلوه های بارز و نهان رفتار به مفهوم عام خود در روان شناسی موضوع پژوهش و بررسی است.[۳]
با توجه به این تعاریف از روانشناسی ، موضوع و هدف از مبحث روان شناسی ، منافقان کاملاً مشخص و آشکار می شود که در پی این هستیم که رفتار منافقان را از زوایای مختلف با توجه به آیات قرآن مورد نقد و بررسی قرار دهیم .
۱-۲-معنای لغوی نفاق
لغت شناسان برای ریشه ی واژه ی نفاق (نفق) معانی متعددی را ذکر کرده اند که تعاریف آنها خیلی به هم نزدیک است و ما به چند تعریف مشهور به شرح ذیل اکتفا می کنیم . نفاق از ریشه های «نفق» یعنی «خرج کردن» «رواج یافتن» ، «تمام شدن» ، «پنهان کردن چیزی» ، «مردن» و … همچنین راغب می گوید : «نفق الشیئ مضی و نفد ، یعنی شیئی رفت و تمام شد.[۴]
۱-۳-معنای اصطلاحی نفاق
ابن اثیر ، لغت شناس مشهور در کتاب نهایه چنین نوشته است (المنافق) «و هو اسم لم یعرفه العرب بالامعنی المخصوص و هوالذی یستر کفره و یظهر ایمانه»
«یعنی منافق اسمی است که عرب (قبل از اسلام) نمی شناخته است در حالیکه (بعد از اسلام) منافق به کسی گفته می شود که کفرش را پنهان می کند و ایمانش را اظهار می نماید.[۵]
همچنین در کتابهای لغت آمده است که «لانه ی موش صحرایی در زیر زمین ، یک راه آشکار برای داخل شدن دارد که «قاصعاء» نا میده می شود و راه خروجی مخفی نیز در جای دیگر دارد که «نافقا» نامیده می شود و این حیوان هنگامی که احساس خطر کند از طریق راه پنهانی ، از لانه اش خارج شده و خود را نجات می دهد و با توجه به این معنا ، نفاق به معنی «دخول در دین از دری و خروج از آن از در دیگر» می باشد. [۶]
۱-۴-وجه تسمیه ی منافق
دلیل نامگذاری منافق هم از این جهت است که شخص منافق کفر خود را در دل پنهان کرده ولی به زبان اظهار ایمان می کند.
بعضی در وجه تسمیه منافق می گویند: منافق به سوی مؤمن ، با ایمان و به سوی کافر، با کفر خارج می شود و از این جهت قرآن کریم ، منافقان را فاسق می شمارد ، چونکه از شرع خارج شده اند و می فرماید:
«ان المنافقین هم الفاسقون» [۷]
صاحب تفسیر التبیان نیز در تعریف «منافق» چنین می گوید:
«هوالذی یظهر الاسلام بلسانه و یکفر بقلبه» [۸]
وقتی ماده ی «نفق» را به باب مفاعله ببریم معنای «پنهان نمودن» و «مخفی کردن» شدت و دقت بیشتری می یابد زیرا که باب مفاعله معنای مبالغه و شدت و استمرار نیز می دهد و منافق به کسی گفته می شود که پرده ای از ایمان بر کفر خودش کشیده است و به عبارتی نفاق یعنی کفر زیر پرده.[۹]
۱-۵-تفاوت نفاق با دروغ و ارتباط آن دو با یکدیگر
برای اینکه به تفاوت نفاق با دروغ پی ببریم ، اول باید دروغ را تعریف کنیم ، در کتاب «تفاوت های فردی یا روانشناسی اختلافی» آمده است : «دروغگویی در واقع به منظور فریفتن دیگری و قبولاندن گفتار و رفتاری است که با حقیقت مطابقت ندارد.»[۱۰]
هر چند که یکی از مهمترین یا می توان گفت بدترین صفت منافق دروغگویی است اعم از دروغ در گفتار ، دروغ در نیت و اراده و دروغ در اعمال، سوگند دروغ، شهادت دروغ ، و … ولی تفاوت نفاق با دروغ در این است که نفاق ، معمولاً کذب مخبری است زیرا منافقان درصدر اسلام نوعاً به زبان ، اعتقادات درستی را ابراز می کردند و کلام و بیان آنها معمولاً ظاهری جذاب و مسلمان پسند داشت و به عبارت دیگر خبر آنها خبر صدق بود اما آنچه را که بر زبان می آوردند به آن اعتقاد نداشتند ، نتیجه اینکه خبر صدق ، ولی مخبر کاذب بود که خداوند پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان را از این واقعیت مطلع نموده و چنین می فرماید:
«اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون.»[۱۱]
بنابراین منافق سخنی می گوید که به آن ایمان ندارد ، حال این سخن راست باشد مثل رسالت پیامبر اکرم (ص) یا اینکه سخن دروغ باشد که بارزترین آن ادعای ایمان در نزد مؤمنان و اظهار همراهی با شیاطینشان در خلوت است. [۱۲]
در حالیکه مورد بحث در «کذب» اختلاف سخن با واقع است. یعنی کلام مطابق واقعیت نیست . حال خود گوینده به این موضوع توجه داشته باشد یا اینکه توجه نداشته باشد . به عبارت دیگر نفاق و کذب در این جهت مشترکند که یک نوع دوگانگی و اختلاف در هر دو وجود دارد ولی اختلاف نفاق، همان تضاد ظاهر انسان با باطن اوست و در آیات قرآن هم هر کجا درباره ی نفاق و منافق سخن به میان می آید ، آنچه که بیشتر محسوس است «تخالف لسان با قلب» می باشد در حالیکه در مورد دروغگویان اینگونه نیست که به عنوان مثال به دو آیه اشاره می کنیم :
خداوند در مورد «تخالف لسان با قلب» اینگونه می فرماید: «ولیعلم الذین نافقوا …. یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم والله اعلم بما یکتمون.» [۱۳]
همانطور که از محتوای آیه مشخص است ، معرفی چهره های نفاق و بیان دوگانگی زبان با قلب می باشد در حالی که در قرآن هر موقع در مورد »صدق و کذب» سخن می گوید : موضوع را از دریچهی تطابق آن با واقع یا عدم آن می نگرد مثلاً داستان مباهله ی پیامبر اکرم (ص) با سران نجران که برای حضرت عیسی (ع) به مقامی مانند الوهیت معتقد بودند مسأله ی دورویی و نفاق را مطرح نکرده و چون صحت گفتار طرفین مطرح است ، لفظ «کذب» را به کار برده است[۱۴] و می فرماید:
«….. ثم نبنهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین».[۱۵]
پایان نامه روانشناسی منافقان از دیدگاه قرآن و روایات