فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات142
به نظر یورگن هابرماس دانشگاه سه رسالت خطیر دارد:
1- دانشگاه مسئولیت تضمین این امر را بر عهده دارد که فارغ التحصیلان آن از حداقل ویژگیهای لازم در حوزه تواناییهای فوق کارکردی یا خارج از حد وظیفه برخوردار باشند منظور از فوق کارکردی یا خارج از حد وظیفه تمامیمسئولیتها و رفتارهای مربوط به پیگیری یک حرفه تخصصی است که به تنهایی در دانش و مهارتهای حرفه ای – تخصصی یافت نمیشوند.
2- رسالت دوم دانشگاه به نظر وی عبارت است از انتقال، تبیین و اشاعه سنت فرهنگی جامعه.
3- دانشگاه همواره وظیفه ای را ایفا کرده است که تعریف یا تعیین حدود آن کار چندان ساده ای نیست. امروزه به راحتی میتوان گفت این دانشگاه است که خود آگاهی سیاسی دانشجویان را شکل میدهند در حالیکه تا مدتهای مدید خودآگاهی که در دانشگاههای آلمان شکل میگرفت، خودآگاهی غیر سیاسی بود یعنی شمار عظیمیاز نسلهای دانشجویان بدون مطالعه سازماندهی شدة علوم سیاسی و بدون آموزش سیاسی، تحت حمایت یک نهاد ظاهراً غیر سیاسی در رشته های مختلف علوم به تحصیل پرداخته و در عین حال به طور همزمان براساس شیوه ای از نظر سیاسی کاملاً مؤثر آموزش دیدند.
در نظر هابرماس دانشگاه محل ارائه یا عرضه تصمیمات سیاسی نیست ولی به عقیده او، دانشگاه مکان بسیار مناسبی برای بحث و گفتگو پیرامون مسائل و موضوعات سیاسی است البته اگر این قبیل بحث و گفتگو تحت هدایت اصول عقلانیتی صورت بگیرند که اندیشه علمیدر چارچوب آن شکل میگیرند1.
برخی از پژوهشگران سه وظیفه اساسی برای دانشجو و دانشگاه در نظر میگیرند:
1- تعلیم و تعلم2- پژوهش و تحقیق 3- پاسداری از سنن علمی، فرهنگی و هدایت معنوی جامعه2.
اما در جامعه ما، دو تلقی اشتباه از دانشجو وجود دارد: تلقی نخست، دانشگاه را کارخانه دانش سازی و دانشجو را فردی میداند که باید منحصراً درس بخواند و سپس وارد بازار کار و چرخة تولید و خدمات کشور شود.
شکل افراطی این دیدگاه تا آن جا پیش رفته که دانشجو را از دخالت در مسائل سیاسی و انتخاب مستقل کاندیدا برای نمایندگی مجلس شورای اسلامیمحروم کرده است.
تلقی دوم، به دانشجو به عنوان یک مبارز و انقلابی مینگرد و رسالت دگوگونی جامعه را بردوش دارد، این حدافراط و تفریط دو وظایف دانشجوست و گر چه ایجاد تعادل و توازن میان این دو نقش امری دشوار است.
آموختن و پژوهش و دانش اندوزی در هر شرایطی در جهت منافع ملی است از طرف دیگر دانشجو حتی در حین تحصیل نسبت به حوادث محیط اجتماعی اش منفعل نیست. همین حساسیت، اندیشه و رفتار سیاسی دانشجو را شکل میدهد وی را به فعالیت و عمل سیاسی تشویق و ترغیب میکند بنابراین از این زاویه فعالیت سیاسی،هنجاری طبیعی و عادی در رفتارشناسی دانشجوست هر اعتراضی در دانشگاه به منزله مخالفت و ناسازگاری نیست. انتقاد نشانة زندگی، پویایی و تحرک دانشجوست.
جنبش دانشجویی و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه