حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حامی فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث

چکیده این مجموعه که پیش رویتان قرار دارد،‌ کاری است تحقیقاتی در مورد علم، این مقاله تحقیقاتی علم را از منظر قرآن و احادیث و روایات مورد بررسی قرار داده است همه ما می دانیم که علم و دانش از اهمیت و جایگاه ویژه ای در دین و آئین ما برخوردار می‎باشد آیات فراوان و احادیث و روایات زیادی در این مورد نقل شده است؛ از طرف دیگر علم و دانش استوارترین وسیله ا

چکیده

این مجموعه که پیش رویتان قرار دارد،‌ کاری است تحقیقاتی در مورد علم، این مقاله تحقیقاتی علم را از منظر قرآن و احادیث و روایات مورد بررسی قرار داده است. همه ما می دانیم که علم و دانش از اهمیت و جایگاه ویژه ای در دین و آئین ما برخوردار میباشد آیات فراوان و احادیث و روایات زیادی در این مورد نقل شده است؛ از طرف دیگر علم و دانش استوارترین وسیله ای است که امور اجتماعی و وضعیت زندگی ما را به خوبی اداره می‌کند و بر آدمی لازم است که تا آن جا که توانایی دارد در این راه قدم بگذارد و از این نعمت الهی که به ما ارزانی شده به نحوه شایسته بهره ببرد. به همین خاطر هدف این مجموعه اینست که تا جایی که امکان دارد جایگاه و ارزش و اهمیت علم را از طریق آیات و روایات و همچنین احادیث برای خوانندگان آشکار سازد. این مقاله از هفت قسمت تشکیل شده است و در هر قسمت آیات و احادیث مربوط به آن نقل شده است. به عنوان مثال قسمت اول در مورد علم در قرآن است. در  این قسمت آیاتی از قرآن کریم که مربوط به علم میشود جمع آوری شده است و در این بخش نوشته شده است و یا مثلاً در قسمت جایگاه علم، احادیث و روایات مربوط به این بخش از منابع مختلفی جمع آوری شده است و در این قسمت نوشته شده است. در واقع هدف کلی این مجموعه این بوده است که علم که اینهمه در موردش تأکید شده است را از جنبه های مختلف به خوانندگان عزیز بشناسد. این چند جمله چکیده ای بود در مورد معرفی این مجموعه مقاله که انشاء ا مطالعه خواهید کرد.


مقدمه

علم چیست؟ اگر به ظاهر کلمه نگاه کنیم از سه حرف ساده تشکیل شده است. اما همین کلمه ساده در خودش معنای وسیع و گسترده ای دارد. علم در فرهنگ دهخدا به معنای دانستن، تعیین کردن، دریافتن، ادراک، استوار کردن، انفاق، معرفت دقیق و با دلیل بر کفیات مهینه و یا حضور معلوم نزد عالم، دانست و یقین، معرفت و هر چیز دانسته، دانش و آگاهی و معرفت و شناسائی، هنر، فضل، به کار رفته است. در فرهنگ دهخدا در بعد از معنای علم سخنانی از شاعران و بزرگان ادبی در این مورد بیان شده که به اختصار چند مورد از آنها را ذکر می کنیم. مثلاً ابوالفضل بیهقی گفته: ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم. یا در کتاب کلیله و دمنه آمده است، طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهماتست خواجه عبدا انصاری می‌گوید: علم بر سرتاج است و مال بر گردن غل ...

در فرهنگ دهخدا علم آموختن به معنای تعلیم دادن دانش، یاد دادن علم به دیگران آمده است. در ادامة این مطلب سنائی شاعر بزرگ گفته است و چو علم آموختی از حرص آنکه ترس،‌ کاندر شب- چو دزدی با چراغ آید،‌ گزیده تر برد کالا.

در فرهنگ دهخدا علم دارای تقسیمات زیادی است که به چند نمونه از آنها به صورت فهرست وار اشاره می‌کنم. علم احجار، علم اخلاق، علم ادب،‌ علم ادیان، علم استخراج (بیان احکام به واسطه قواعد نجومی یا رملی)، علم انشاء (مطالب را نیکو و فصیح نوشتند)، علم اندازه (هندسه)، علم با کار (علمی که عمل شود)، علم بدیع، علم بلاغت هر چند مورد دیگر، اگر بخواهیم همة آنها را ذکر کنیم در اینجا نمی گنجد.

علم در فرهنگ معین هم علاوه بر معناهایی که در فرهنگ دهخدا آمده است به معنای ادراک مطابق یا حصول صور اشیا نزد عقل چه آنکه نفس معلوم باشد که علم حضوری است و یا به واسطة معلوم باشد که علم حصولی است. علم نوریست مقتبس از مشکات نبوت در دل بنده مؤمن که بدان راه یابد بخدای یا به کار خدای یا به حکم خدای.

علم در فرهنگ معین هم تقسیمات به خصوصی دارد که به چند نمونه از آنها در ذیل اشاره شده است.

- آخرت (علمی که به فساد بودن فاسد نشود و آن علم تأمین سعادت آخرویست)، - اجمالی (علم به اشیا در مقام اجمال)، سیر اخلاق (علم اخلاق)، - ادنی (علم طبیعی)، - اعلی (علم الهی)، - اقوال (علم به قواعد سخن گفتن، - برهان (علم منطق) و

اما خود علم در زبان فارسی و عربی بود و معنای متفاوت به کار برده میشود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مطالعاتی عظیم انجامیده است، 1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است به همه دانستینها صرف نظر از نوع آنها علم می گویند و عالم کسی را می گویند که جاهل نیست. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند و هر کس یک یا چند رشته از آنها را بداند عالم دانسته میشود.


دانلود با لینک مستقیم

تحقیق درباره شهید و شهادت در قرآن و احادیث

اختصاصی از حامی فایل تحقیق درباره شهید و شهادت در قرآن و احادیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

شهید و شهادت در قرآن و احادیث

در نظام اسلامی هر فرد مسلمان مسئولیت و رسالت حفظ و اشاعه احکام و ارزشهای اسلامی را بر عهده داشته و با رفتار، گفتار، طرز پوشش، آداب و معاشرت و راهی که انتخاب می نماید باید مروّج و مبلغ مظاهر و معارف اسلامی باشد. لیکن این راه ممکن است از شیوه های مختلفی پیروی نماید و نتایج آن از راههای ممکن عملی گردد.بدون شک از روزی که کاروان انقلاب اسلامی به قافله سالاری (رهبری) امام راحل((ره)) شکل گرفت، شب پرستان تیره دل که نور انقلاب را تاب نمی آوردند برای خاموشی آن به انواع حیله ها دست یازیدند ولی هر بار بش از پیش به امداد الهی، دست پرتوان یاوران انقلاب، آنان را به عقب نشینی واداشت. در این بین یکی از ویژگیهای بارز و منحصر بفرد انقلاب اسلامی در بعد معنوی و فرهنگی که موجب بالندگی انقلاب و نهضت جهانی اسلام در سراسر دنیا گردید همانا شیوع فرهنگ ایثار و شهادت بود. شهادت موجب اشاعه فرهنگ ناب محمدی (ص) و دفع هشیارانه خطرات از جامعه اسلامی بود. افتخار به شهادت و شکل گیری طبقه ای خاص به نام شهیدان چنان پایه مستحکمی در جامعه پیدا نمود که امروزه به عنوان یکی از ارکان حفظ نظام محسوب می گردد. امید است با عنایات پروردگار هر روز شاهد بالندگی و ثمرات روزافزون آن باشیم.

نگاهی به حقیقت شهادت

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله)) انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ) و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند. (اَکْرُمُ المُوًتِ اَلْقُتْلُ)شهادت همانا پایان دادن به فروغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی است برای رسیدن به هدفی که والاتر از حیات طبیعی است. شهادت پایان دادن به حیات طبیعی برای دفاع از ارزشهای انسانی در جامعه است. شهادت شکافتن کالبد جسمانی برای رسیدن به مقام شهود و حضور الهی است. شهادت رسیدن به مرتفع ترین قله های کمال و انسانیت است. با توجه به تعاریف فوق، کسی که مرگ شهادت را انتخاب می کند ((شهید)) نامیده می شود. شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.تعریف مشترک و جامع برای شهادت این است که : شهادت عبارت است از زندگی در حال هشیاری، و آزادی در راه وصول به هدف عالی تر از زندگی طبیعی بواسطه شهادت. این خصیصه و پدیده ای است که همه شهدا دارای آن می باشند. در مقابل این مرتبه والای شهادت حداقل توصیفی که می توان برای شهادت در نظر گرفت عبارت است از اینکه : شهادت عبارت است از انقلاب درونی ناگهانی همراه با هشیاری و آزادی در پایان دادن به زندگی دنیوی و مادی و رسیدن به حیات طیبه.شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. شهید با داشتن این حیات خود را موجی از مشیت خداوندی می داند که اگر سر بکشد و در اقیانوس هستی نمودار گردد، رو به هدف اعلا می رود و اگر فرود بیاید و کالبد بشکافد صدای این شکاف عامل تحرک امواج دیگر خواهد بود که آنهم جلوه ای دیگر از مشیت الهی می باشد. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می گوید :و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون (169 آل عمران)و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.

حیات شهید

یکی از ویژگیهایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنهاست. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره شهید و شهادت در قرآن و احادیث

دانلود تحقیق درباره مجموعه احادیث

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق درباره مجموعه احادیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره مجموعه احادیث


دانلود تحقیق درباره مجموعه احادیث

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

حدیث یکم

عاق والدین

قال پیامبر اکرم (ص) :

بابانِ مُعَجَّلانِ عُقوبَتُهُما فیِ الدنیا الْبَغْیُ والْعُقُوقُ .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

دو چیز است که کیفر آنرا در دنیا می دهند ظلم و بد رفتاری با پدر و مادر .

(نهج الفصاحه ـ ص 216 ـ حدیث 1072 )

حدیث دوم

صله رحم

قال پیامبر اکرم (ص) :

صِلَهُْْ الرَّحِمِ تَزیدُ فیالْعُمرِ و تَرْفَعُ میتَهَ السُّوء

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

پیوند خویشان عمر را افزونی دهد و از مرگ بد جلوگیری کند.

(نهج الفصاحه ـ ص390 ـ حدیث 1838)

حدیث سوم

طـلاق

قال پیامبر اکرم (ص) :

تَزَوجَّوُ اوَلا تُطَلقِّوُا فَاِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الذَّوّ اقینَ وَ لا الذَّوّاقَاتَ

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

زن بگیرید و طلاق مدهید زیرا خداوند مردانی را که مکرر زن گیرند و زنانی که مکرر شوهر کنند دوست ندارد.

(نهج الفصاحه ـ ص 239 ـ حدیث 1149)

حدیث چهارم

خنـده

قال پیامبر اکرم (ص) :

لاتُکْثِرِ الضَّحْکَ فَاِنَّ کَثْرَهًْْ الضَّحَکِ تُمیتُ القَلْبِ .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

خنده بسیار مکن که خنده بسیار دل را بمیراند.

(نهج الفصاحه ـ ص520 ـ حدیث 2479 )

حدیث پنجم

صـدقه

قال پیامبر اکرم (ص) :

تَرارَکُوا الْهُمُولَم وَالْغُمومَ بالصَّدقاتِ یَکْشِفِ اللهُ تَعالی ضُرَکمُ وَ ینْصُرْ کُمْ علی عَدُوَّکُمْ .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

از رنج و غم ها بوسیله صدقه جلوگیری کنید تا خدا رنج ترا برطرف کند و شما را بر دشمنان پیروزی دهد .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره مجموعه احادیث

مقاله درباره احادیث تهمت

اختصاصی از حامی فایل مقاله درباره احادیث تهمت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره احادیث تهمت


مقاله درباره احادیث تهمت

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:48

داستان اِفک یا ((حدیث اِفک )) یعنى تهمت زدن به یکى از همسران پیامبر، معروف است . و ماجراى آن در سوره نور به تفصیل آمده است . آیات مربوط به این ماجرا از آیه یازده آغاز و تا 26 پایان مى یابد.
تفاسیر و احادیث و تواریخ اسلامى راجع به زنى که مورد تهمت قرار گرفته است دو نظر دارند:
1 -
عموم مفسران و محدثان و مورّخان عامه نوشته اند: وى عایشه دختر ابوبکر بوده است . این نظر هم بر اساس حدیثى است که راوى آن خود عایشه است ، به شرحى که خواهد آمد. بعضى از تفاسیر و تواریخ شیعه نیز بر اثر عدم توجه ، همین نظر را اظهار داشته اند.
2 -
بیشتر تفاسیر شیعه نوشته اند که ماجراى ((اِفک )) از تهمت زدن عایشه به ((ماریه )) همسر مصرى پیغمبر ناشى شده است .
اینک نخست به شرح نظریه اول مى پردازیم ، آنگاه نظر خود را درباره نظریه دوم ابراز مى داریم .
عایشه مى گوید: رسم پیغمبر این بود که هر گاه مى خواست به سفر برود، قرعه مى انداخت و به حکم قرعه یکى از همسران خود را همراه مى برد.در غزوه ((بنى مُصطلق ))قرعه به نام من اصابت کردومن همراه پیغمبربودم .
پس از خاتمه جنگ و شکست دشمن ، در یکى از منازل میان راه مدینه ، شب هنگام چون کاروان ما خواست حرکت کند، من براى قضاى حاجت به نقطه اى رفتم و چون برگشتم دیدم گردنبندم نیست . به نقطه اى که رفته بودم بازگشتم تا آن را بیابم . وقتى به محل اقامت کاروان مراجعت کردم دیدم قافله حرکت کرده است و به تصور اینکه من در محمل هستم ، آن را برداشته و به شتر بسته و رفته اند.
در آن هنگام یکى از اعراب بادیه به من نزدیک شد و چون مرا شناخت شترش را خوابانید و مرا سوار کرد وبه قافله رسانید. همین معنا موجب شد که منافقان سروصدا به راه اندازند و پیغمبر مرا به خانه پدرم بفرستد و حتى در صدد طلاق من بر آید تا اینکه آیات ((اِفک )) نازل شد و خدا مرا از تهمتى که زده بودند تبرئه کرد و نظر پیغمبر نسبت به من عوض شد!
این خلاصه داستان افک و نزول شانزده آیه سوره نور به روایت عایشه است . اگر داستان این بوده است که عایشه مى گوید، چندین اشکال در این حدیث به نظر مى رسد که باید براى آن پاسخى منظور داشت :
1 -
آیا پیغمبر اجازه داده که زن جوانش شب هنگام بدون اطلاع او از میان جمعیت خارج شود و تنها به نقطه تاریک و دورى از بیابان رود؟
2 -
آیا پیغمبر این قدر نسبت به ناموس خود (نَعُوذُ بِاللّهِ) سهل انگار بوده است که موقع کوچ کردن نداند همسرش در محمل هست یا جا مانده تا اینکه عربى او را بیابد و سوار کند و بیاورد و به کاروان برساند؟!
3 -
آیا پیغمبر تا آنجا بى خبر بوده که نداند تهمت منافقان ، راست است یا دروغ تا اینکه ((آیات افک )) نازل شود و یقین کند که سخن منافقان تهمت بوده است و عایشه تبرئه شود و باردیگر او را بپذیرد و به خانه برگرداند؟
4 -
آیا براى پیغمبر روا و جایز است که بر اساس شایعه سازى منافقان ، زن جوانش را از خود براند و نسبت به او سوءظن پیدا کند و باعث شود که شخصیت و آبروى او و خودش لکه دار گردد؟!
اینها نقاط مبهمى است که به طور آشکار در حدیث افک عایشه دیده مى شود و قبول آن ماجرا از زبان عایشه را مورد تردید قرار مى دهد.
آنچه در احادیث معتبر شیعه راجع به ((حدیث افک )) آمده است ، به خوبى مى رساند که موضوع چیز دیگرى بوده است و با توجه به آن هیچیک از این اشکالات مورد پیدا نمى کند.
آنچه شیعه در این خصوص روایت کرده این است که روزى پیغمبر اکرم ، کودک خردسالش ((ابراهیم )) را که از همسر مصرى خود ((ماریه )) داشت به عایشه نشان داد و فرمود: ((ببین چقدر شبیه من است )).
عایشه گفت : نه ! نمى بینم که شباهتى به شما داشته باشد!!
عایشه مى خواست به ((ماریه )) از این راه تهمت بزند. چون او پس از خدیجه تنها زنى بود که از پیغمبر بچه آورده بود و عایشه تنها دخترى که به عقدپیغمبر درآمده بود،نمى توانست شاهداین منظره باشد و آن راتحمل کند.
خود وى مى گوید: حالتى که در این مواقع به هر زنى دست مى دهد، بر من عارض شد.
ولى به گفته علامه فقید سید عبدالحسین شرف الدین عاملى : ((خداوند، ابراهیم و مادرش ماریه را به دست امیرالمؤ منین علیه السّلام از این اتهام تبرئه کرد)).
حاکم نیشابورى داستان آن را در حدیث صحیح ((مستدرک )) و ذَهَبى در ((تلخیص )) به نقل از خود عایشه آورده اند. نگاه کنید به جلد چهارم مستدرک و تلخیص آن ، صفحه 39 و تعجب کنید.(93)
بارى ، بنابرآنچه در حدیث افک راجع به سوءنظر و حسد عایشه نسبت به ماریه همسر دیگر پیغمبر دیده مى شود این است که چون او نمى توانست خود را فاقد اولاد ببیند و بچه هوو را در بغل پیغمبر مشاهده کند، لذا به هووى خود تهمت زد و کسان خود و دیگران را نیز با خود همدست کرد و آن سرو صدا را به راه انداخت . خداوند آیات افک را در تبرئه ماریه از تهمت عایشه نازل فرمود و منافقان را تخطئه کرد که درست به عکس منظور عایشه نتیجه مى دهد؛ زیرا:
اولا :
خداوند ماریه را تبرئه کرده است نه عایشه .
ثانیا :
عایشه بود که ماریه را مورد تهمت و افک قرار داد و موجب شد که منافقان ، زبان درازى کنند و سروصدا به راه بیندازند.
ثالثا :
آیات افک در نکوهش عایشه و تخطئه او نازل شده است ، نه براى دفاع از وى و آن داستان نامناسب .
رابعا :
باتوجه به این واقعیت کاملا پیداست که عایشه خواسته است با جعل آن حدیث کذایى ، مسیر نزول آیات افک را منحرف سازد و آن را به نفع خود متمایل کند که چون در آن ایام حکومت تعلق به پدر او داشت ، توانست این کار را عملى سازد و تخطئه خود را به صورت تبرئه خویش در آورد، اما در مورد دیگر جلوه گر سازد.
اینک ترجمه آیات افک ، که عینا از نظر خوانندگان محترم مى گذرد:
((
کسانى که تهمت (به ماریه ) زدند، گروهى از شما مسلمانان (اما منافق ) هستند.
(
اى مسلمانان راستین )گمان نکنید که این تهمت ، شما را دچار شرّ کند بلکه سرانجام به نفع شما خواهد بود
(
و منافقان شناخته مى شوند) هر یک از آنان که تهمت زده اند،گناه آن را خواهند برد
و کسى که بیشترین تهمت را به عهده گرفت ، عذابى بزرگ خواهددید)).
((
چرا وقتى آن تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان درباره خود گمان نیک بردند و فقط گفتند: این تهمتى آشکار است (که منافقان زده اند)؟)).
((
چرا وقتى منافقان این تهمت را زدند، چهار شاهد براى اثبات آن نیاوردند؟ وقتى گواهانى نیاوردند، نزد خداوند دروغگو خواهند بود)).
((
اگر تفضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما اهل ایمان نبود، در این سخنان و تهمتها که در آن فرورفته اید (و به زبان مى آورید) عذابى بزرگ به شما مى رسید)).
((
زیرا شما آن سخنان را با زبانهاى خود تلقى کرده و چیزى را که علم به آن ندارید با دهانهاى خود مى گویید و مى پندارید که کار آسانى است ، در صورتى که نزد خدا بزرگ است )).
((
چرا وقتى آن را شنیدید گفتید: ما را نمى رسد که این سخنان را به زبان آوریم ، اى خداى سبحان این تهمتى بزرگ است ؟)).
((
خدا شما را پند مى دهد که هرگز به مانند آن برنگردید، اگر از اهل ایمان هستید)).
((
خدا آیات خود را براى شما بیان مى کند و خدا دانا و حکیم است )).
((
آنانکه دوست دارند کار زشت را در میان اهل ایمان شایع سازند در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت ، خدا مى داند و شما نمى دانید)).
((
اگر فضل و رحمت خدا نبود (عذاب خدا شما را فرو مى گرفت ) خدا مهربان و رئوف است )).
((
کسانى که زنان پارسا و بى خبر و باایمان را به زنا نسبت مى دهند، در -دنیا و آخرت نفرین شده خدایند و کیفرى بزرگ در پیش خواهند داشت)).
((
در روزى که زبانهاى آنان و دستها و پاهایشان نسبت به آنچه کرده اند گواهى مى دهند.
((
زنان پلید و فاسد میل به مردان پلید و آلوده دارند، مردان پلید هم به طرف زنان آلوده مى روند، زنان پاک خواهان مردان پاک هستند و مردان پاک هم خواستگار زنان پاکیزه مى باشند. این افراد از آنچه بدخواهان به ایشان نسبت مى دهند پیراسته اند. آنان آمرزیده اند و روزىِ بزرگى نزد خدا دارند)).

 

 

امیر مؤمنان علیـ علیه السلام ـ در این رابطه می فرماید: باید گفتار و کردار برادر دینی خود را به بهترین وجه قرار دهی مگر اینکه یقین پیدا کنی و راه توجیه (حمل بر صحت) بر تو بسته باشد. و نباید به سخن برادرت بد گمان باشی در حالیکه تو محمل خوبی برای توجیه کلام او می‌یابی.

همچنین محمد بن فضیل می‌گوید. به امام هفتم عرض کردم: بعضی از افراد موثق برای من خبر آوردند که یکی از برادران دینی دربارهی‌ من مطلبی گفته که آنرا نمی‌پسندم از او در این باره سؤال کردم، او انکار نمود تکلیف من چیست؟ حضرت فرمود: گوش و چشمت را نسبت به برادرت تکذیب کن بطوریکه اگر پنجاه عادل در نزد تو گواهی بدهند که فلانی دربارهی تو چنین مطلب نادرستی را مطرح ساخته تو باید آنان را تکذیب، و برادر ایمانی خود را تصدیق کنی و آنچه را که باعث ریختن آبروی او میشود اشاعه ندهی که در غیر این صورت از مصادیق آیهی: ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا، خواهی بود.
بنابراین مادامی که میتوانی باید قول و فعل مؤمن را حمل بر صحت، و به خیر و صلاح توجیه کنی و نباید به او بدبین و بد گمان باشی و امر او را بر فساد و بدی حمل نمائی، حتی اگر از دهان مؤمنی بوی شراب به مشامت رسید نباید به او سوء ‌ظن پیدا کنی که او شراب خورده، و مرتکب فعل حرام گشته، ‌بلکه باید محمل خوبی برای آن بیابی مثلاً بگوئی که شاید طبق تجویز پزشک به منظور مداوا و درمان نوشیده و یا فساق او را مجبور به شرب خمر کرده‌اند و یا اشتباها بجای شیشه‌ی سرکه بطری شراب را برداشته و بدهان ریخته و هنگامی که متوجه شده که شراب است بلافاصله آنرا بیرون ریخته و حتی قطره‌ای هم فرو نبرده است.

 

توجه اسلام به عواقب تهمت و اشاعه فحشا در جامعه اسلامی

 

 

 

 

خداوند در آیه 12 سوره نور می فرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا؛ چرا هنگامی که آن (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان مومن نسبت به خودشان گمان نیک نبردند». قرآن می گوید: ای مسلمانها! چرا آن وقت که شنیدید، به برادران مسلمانتان گمان بد بردید و گمان خوب نبردید؟ اگر چنین می گفت یک مطلب ساده ای گفته بود. ولی قرآن همین مطلب را با بیان دیگر می گوید، نمی گوید ( چرا به برادران مؤمن و خواهران مؤمنتان گمان بد بردید؟ می گوید چرا به خودتان گمان بد بردید؟ یعنی توجه داشته باشید، شما یک پیکرید، شما به قول مولوی نفس واحد هستید: " مؤمنان هستند نفس واحده " . همه مسلمانها و مؤمنین باید اینطور حساب کنند که اعضای یک پیکرند، اگر تهمتی به یک مؤمن زده می شود آن را به خودشان تلقی کنند. این یک نکته که به جای اینکه بگوید چرا به برادران مؤمن گمان خیر نبردید می گوید چرا به خودتان گمان خیر نبردید، یعنی مسلمان " من " و " او " نباید داشته باشد، مسلمان باید بداند عرض برادر مسلمان عرض اوست، آبروی برادر مسلمان آبروی خودش است.

نمی گوید چرا " شما " به خودتان گمان خوب نبردید؟ می گوید: چرا " مؤمنین و مؤمنات " به خودشان گمان خوب نبردند؟ اولا زن و مرد را با هم ذکر می کند، یعنی زن و مرد ندارد و ثانیا کلمه " ایمان " را دخالت می دهد، می خواهد بگوید ایمان ملاک وحدت و اتحاد است، مؤمنان از آن جهت که مؤمن هستند نفس واحد هستند، یعنی ملاک وحدت و اتحاد را هم بیان می کند. در واقع می خواهد بگوید: ای مردان مؤمن و ای زنان مؤمن، آیا اگر به شما چنین تهمتی زده بودند حاضر بودید تهمتی را که به خودتان زده اند بازگو کنید، هر جا بنشینید بگویید به من چنین تهمتی زده اند و درباره من چنین حرفی می زنند؟ هیچ وقت درباره خودتان چنین حرفی می گفتید؟ چطور اگر درباره شما حرفی بزنند خودتان می فهمید که باید سکوت کنید و حرف بدی را که مردم برای شما جعل کرده اند دیگر خودتان اشاعه نمی دهید، ولی وقتی که درباره برادران و خواهران مؤمن خودتان حرفی را می شنوید، همان کاری را که درباره خودتان می کنید درباره آنها نمی کنید؟  آن وقتی که شنیدید، چرا مؤمنین گمان خوب درباره خودشان نبردند؟ چرا همان جا که شنیدند نگفتند این یک دروغ بزرگ است؟ قرآن می گوید: شما روز اول باید می گفتید «هذا افک مبین؛ این تهمتی آشکار است». پس بعد از این آگاه باشید این افکها که در میان شما جعل می شود، فورا بگویید «هذا افک مبین».

«لولا جاؤا علیه باربعه شهداء فاذ لم یأتوا بالشهداء فاولئک عند الله هم الکاذبون؛ چرا بر آن ادعا چهار شاهد نیاوردند؟ پس حالا که شاهدان را نیاوردند، اینان خود در پیشگاه خدا دروغگویند» (نور 13 ). شما در کارتان قانون و حساب دارید. اسلام برای شما وظیفه معین کرده، شرعا وظیفه دارید که هر تهمتی نسبت به یک مسلمان شنیدید مادامی که بینه شرعی اقامه نشده است، بگویید دروغ است، در نزد خدا دروغ است. مقصود از جمله "در نزد خدا دروغ است" این است که در قانون الهی دروغ است. تکلیف بسیار روشنی است. بعد از این ما باید بدانیم اگر فردی درباره فردی یا درباره مؤسسه ای حرفی زد ما چه وظیفه ای داریم. آیا وظیفه داریم سکوت کنیم؟ آیا وظیفه داریم حتی بگوییم " ما که نمی دانیم، خدا عالم است؟ من چه می دانم، شاید باشد شاید نباشد؟"، آیا وظیفه داریم در مجالس نقل کنیم، بگوییم چنین چیزی می گویند؟ وظیفه مان چیست؟

مادامی که بینه شرعی اقامه نشده است و مادامی که شرعا بر ما ثابت نشده، باید بگوییم دروغ است. فقط وقتی که شرعا ثابت شد و یقین پیدا کردیم مثلا در مورد زنا چهار شاهد عادل و در مورد غیر زنا دو شاهد عادل شهادت دادند، به چشم خودمان دیدیم یا به گوش خودمان شنیدیم ( این بینه شرعی است ) آن گاه وظیفه دیگری داریم. مادامی که بینه شرعی نیست، نه حق داریم بازگو کنیم نه حق داریم بگوییم " نمی دانیم " یا بگوییم " شاید هست، شاید نیست " و نه حق داریم سکوت کنیم، بلکه وظیفه داریم بگوییم دروغ است. هر وقت شرعا ثابت شد، آن وقت وظیفه ما مبارزه کردن است.

البته در هر موردی یک وظیفه ای داریم. در بعضی از مسائل باید ما مبارزه کنیم، در بعضی مسائل حاکم شرعی باید وظیفه اش را انجام بدهد، مثل مورد زنا. قرآن می گوید: شما ای مسلمین، شما هم با این زبان به زبان کردن، دهان به دهان کردن، گناه بزرگی مرتکب شدید، ولی خدا از این گناهان می گذرد و گذشت. متوجه باشید که بعد از این دیگر این کار را نکنید. «و لولا فضل الله علیکم و رحمته فی الدنیا و الآخرة؛ اگر نبود برای شما مسلمانها رحمت الهی در دنیا و در آخرت»، «لمسکم فیما افضتم فیه عذاب عظیم؛ قطعا به (سزای) بهتانی که وارد آن شدید، به شما عذابی بزرگ می رسید» (نور/14). فقط لطف خدا جلوی عذاب دنیا و آخرت را گرفت. پس متوجه باشید، دیگر چنین کاری نکنید. کدام گناه و افاضه؟ در چه چیزی ما فرو رفته بودیم و غور می کردیم و حرفش را می زدیم؟

«اذ تلقونه بالسنتکم؛ آنگاه که به زبان خودتان تلقی می کردید»، یعنی زبان به زبان در میان شما می گشت «و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم؛ و خبری را که بدان علم نداشتید دهان به دهان می گفتید»، «و تحسبونه هینا؛ خیال می کردید یک امر کوچکی است»، اما «و هو عند الله عظیم؛ و حال آنکه این در نزد خدا خیلی بزرگ است» (نور/ 15).

صحبت آبروی مسلمین است و اینجا مخصوصا آبروی پیغمبر است. چرا آن وقتی که شنیدید، نگفتید که ما حق نداریم در این باره حرف بزنیم، حق نداریم این را بازگو کنیم؟ ( بلکه گفتیم باید منفی سخن بگوییم، یعنی اگر کسی گفت، ما بگوییم دروغ است. نه تنها مثبت حرف نزنیم و خودش را پخش نکنیم، بلکه باید منفی حرف بزنیم، یعنی در جواب دیگران بگوییم دروغ است. (این را در جمله دوم می فرماید) باید می گفتید: «ما یکون لنا ان نتکلم بهذا؛ برای ما چنین حقی نیست که در این باره سخنی بگوییم»، بلکه «سبحانک هذا بهتان عظیم؛ باید بگویم سبحان الله، این یک بهتان و دروغ بسیار بزرگ است» (نور/ 16). «یعظکم الله ان تعودوا لمثله ابدا؛ خدا شما را اندرز می دهد که دیگر هیچ گاه، نظیر آن را تکرار نکنید» ( نور/ 17 )، تا دامنه قیامت متوجه باشید که دیگر ابزار دست یک جمعیت نشوید، دروغهای دشمنان را علیه خودتان اشاعه ندهید. «و یبین الله لکم الایات و الله علیم حکیم؛ خدا اینطور آیات خودش را برای مصلحت شما بیان می کند، خدا همه چیز را می داند (نور/ 18)، از خفایا آگاه است و حکیم است و بر اساس حکمتش این آیات را برای شما نازل فرموده است.

حدیثی در کتب حدیث هست که مضمون آن این است که هر وقت اهل بدعت را دیدید با آنها مبارزه کنید. " بدعت " یعنی کسی در دین خدا چیزی را وارد کند که از دین نیست، از پیش خود چیزی را جعل کند که مربوط به دین نیست. همه وظیفه دارند که با بدعت مبارزه کنند. قرآن برای کسانی که بهتان می بندند و تهمت می زنند وعده عذاب داده است.

آیه بعد این است: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره و الله یعلم و انتم لا تعلمون ، و لولا فضل الله علیکم و رحمته و ان الله رؤف رحیم ، یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر و لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء و الله سمیع علیم، کسانی که دوست دارند زشتکاری در حق مومنان شایع شود، برای آنها در دنیا و آخرت عذابی پردرد خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و این که خدا رئوف و مهربان است (هلاک می شدید)، ای کسانی که ایمان آورده اید! از گام های شیطان پیروی نکنید و هرکس پیروی گام های شیطان کند، (بداند که ) او قطعا به فحشا و منکر امر می کند. و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز کسی از شما پاک نمی شد، ولی خداست که هر کس را بخواهد پاک می گرداند، و خدا شنوا و داناست» (نور/ 19 تا 21).

«برای کسانی که دوست دارند فحشا در میان اهل ایمان شایع شود عذاب دردناکی آماده شده است». این آیه از آن آیه هایی است که دو معنی دارد و هر دو معنایش هم درست است. دنباله همین مطلب است و تأکید بیشتری درباره اینکه مؤمنین مسلمانان بلندگوی اشاعه حرفهای بد و زشت علیه خودشان نباشند. قرآن کریم تکیه فراوانی روی این مسأله دارد که جو جامعه اسلامی نباید جو تهمت و بهتان و افترا و بد گویی باشد. مردم مسلمان موظفند که هر وقت چیزی در مورد برادران و خواهران مسلمان خود شنیدند، مادامی که به سرحد یقین قطعی نه ظن و گمان نرسیده اند که جای شک و شبهه نباشد، و یا بینه شرعی اقامه نشده است، آنچه می شنوند، به اصطلاح معروف " از این گوش بشنوند و از گوش دیگر بیرون کنند" و به تعبیر دیگر همانجا که می شنوند دفن کنند، و حتی به صورت اینکه " من شنیدم " هم نقل نکنند، نه تنها به صورت یک امر قطعی نقل نکنند، حتی اینطور هم نگویند که من چنین چیزی شنیده ام. همین گفتن " شنیدم " هم " پخش " است و اسلام از پخش این نوع خبرهای کثیف و ناپاک و آلوده ناراضی است. مخصوصا یک جمله در ذیل دارد که می فرماید: «و الله یعلم و انتم لا تعلمون» می خواهد بفرماید که شما نمی دانید این جنایت، چقدر جنایت بزرگی است و طبعا هم نمی دانید که عقوبت این جنایت چقدر بزرگ است.

اسلام می خواهد که محیط و جو جامعه اسلامی بر اساس اعتماد متقابل و حسن ظن و ظن خیر و بر اساس خوب گویی باشد نه براساس بی اعتمادی و بدگمانی و بدگویی و به همین جهت اسلام غیبت را آنچنان حرام بزرگی دانسته است که تعبیر قرآن این است: «و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا؛ و کسی از شما غیبت دیگری نکند، آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟» (حجرات ، 12). روی همین اساس است که قرآن با بیانات گوناگون، این مطلب را تأکید و تکرار می کند. از آن جمله همین آیه سوره نور است. یکی از گناهان بسیار بزرگ که قرآن وعده " عذاب الیم " برای آنها داده است این است که کسی یا کسانی بخواهند خود فحشا را در میان مردم رایج کنند. هستند کسانی که عملا مروج فحشا هستند، حال یا به حساب پول پرستی و یا از روی اغراض دیگری، که غالبا در عصر ما این اغراض، اغراض استعماری است، می خواهند فحشا در میان مردم زیاد شود، چرا؟ برای اینکه هیچ چیزی برای سست کردن عزیمت مردانگی مردم، به اندازه شیوع فحشا اثر ندارد.

شما اگر بخواهید فکر جوانان یک مملکت را از مسائل جدی منصرف کنید تا اینها دائما دنبال سرگرمیهای عیش و نوش باشند و هیچوقت فیلشان یاد هندوستان نکند و دنبال مسائل جدی نروند آن مسائل جدی ای که منافع استعمار را به خطر می اندازد راهش این است که هر چه دلتان می خواهد مشروب فروشی اضافه کنید، کاباره زیاد کنید، زنان هر جایی زیاد کنید، وسائل تماس بیشتر دخترها و پسرهای جوان را اضافه کنید. به همان اندازه که هروئین و تریاک نیروی جسمی و روحی طبقه جوان را تباه می کند، اراده را از مردم می گیرد و آن را سست می کند و مردانگی و احساس کرامت و شرافت را از بین می برد، به همان اندازه فحشا این کار را می کند. آمریکاییها که یک برنامه عمومی برای فاسد کردن همه دنیا دارند برنامه شان همین است: فحشا را زیاد کنید، خیالتان دیگر از ناحیه مردم راحت باشد.

قرآن درباره کسانی که برای کشتن روح، فحشا را زیاد می کنند می فرماید: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم؛ آنان که دوست دارند و علاقه دارند فحشا را در میان اهل ایمان زیاد کنند خدا برایشان عذاب دردناکی آماده کرده است». چراعذاب الیم داشتن را در آیه قرآن ذکر می کند؟ برای اینکه بفهماند که چقدر این مساله از نظر اسلام حساسیت دارد! اینجا این آیه را اینطور هم می توان معنی کرد و معنی هم شده است و هر دو معنی درست است: آنان که دوست دارند که فحشا درباره اهل ایمان شایع شود. این، معنایش این نیست که خود فحشا در میان اهل ایمان شایع شود، بلکه نسبت فحشا درباره اهل ایمان شایع شود، یعنی کسانی که دوست دارند عرض اهل ایمان را لکه دار کنند. یک عده مردم، به اصطلاح روانشناسی امروز " عقده " دارند، هر جا که یک کسی را می بینند که در میان مردم یک وجهه ای و حیثیتی دارد، برای اینکه به این اشخاص حسادت می برند، همت و عرضه هم ندارند که خودشان را جلو بیندازند، فورا به این فکر می افتند که یک شایعه ای درباره او درست کنند. می گویند ما که نمی توانیم به او برسیم پس او را پایین بیاوریم. چگونه این کار را انجام می دهند؟ با یک عملی در منتهای نامردی و آن اینکه یک شایعه ای علیه او بسازند و یک تهمتی به او بزنند. آنقدر این گناه بزرگ است که خدا می داند!

پیغمبر اکرم ( ص ) یک وقت در حضور اصحاب فرمود: «الا اخبرکم بشر الناس» آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: «بلی یا رسول الله». فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. آن هایی که حاضر بودند، گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. یک وقت فرمود: آیا می خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بد زبان فحاش تهمت زن و آبروبرند.

اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد. پس معنای دوم آیه این است که آنان که دوست دارند نسبتهای زشت که خود نسبت زشت هم خودش زشتی است درباره اهل ایمان شایع شود بدانند که برای آنها عذاب دردناکی است. بعد می فرماید: «فی الدنیا و الاخره» در دنیا و آخرت عذابشان دردناک است، یعنی خدا اینها را نه تنها در آخرت عذاب می کند بلکه در دنیا هم عذاب می کند.

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره احادیث تهمت

دانلود تحقیق احادیث شجاعت

اختصاصی از حامی فایل دانلود تحقیق احادیث شجاعت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق احادیث شجاعت


دانلود تحقیق احادیث شجاعت

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 9 صفحه

شجاعت امام علی(ع):الشجاعه عز حاضر، الجبن ذل ظاهر؛شجاعت عزتی است آماده، ترس ذلتی است آشکار.
امام علی(ع):الشجاعه نصره حاضره و فضیله ظاهره؛شجاعت، نصرتی نقد و فضیلتی آشکار است.
امام علی(ع):السخاء و الشجاعه غرائز شریفه، یضعها الله سیحانه فیمن أحبه و امتحنه؛سخاوت و شجاعت خصلت های والایی هستند که خداوند سبحان آن دو را در وجود هرکس که دوستش داشته و او را آزموده باشد می گذارد.
امام علی(ع):جبلت الشجاعه علی ثلاث طبائع، لکل واحده منهن فضیله لیست للاخری: السخاء بالنفس و الأنفه من الذل و طلب الذکر .
.
.
؛شجاعت بر سه خصلت سرشته شده که هریک از آنها فضیلتی دارد که دیگری فاقد آن است: از خودگذشتگی، تن ندادن به خواری و ذلت و نامجویی.
امام علی(ع):ثمره الشجاعه الغیره؛غیرت میوه شجاعت است.
امام صادق(ع):ثلاثه لا تعرف إلا فی ثلاث مواطن: لا یعرف الحلیم إلا عند الغضب و لا الشجاع إلا عند الحرب و لا أخ إلا عند الحاجه؛سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی.
امام علی(ع):لا آشجع من لبیبٍ؛شجاع تر از خردمند، وجود ندارد.
امام علی(ع):لو تمیزت الأشیاء لکان الصدق مع الشجاعه و کان الجبن مع الکذب؛اگر خصلت ها از یکدیگر متمایز و جدا شوند، هر آینه راستی با شجاعت باشد و بزدلی با دروغ.
امام علی(ع):آفه الشجاعه إضاعه الحزم؛آفت شجاعت، فرو گذاشتن دوراندیشی است.
امام علی(ع):العدل أفضل من الشجاعه لأن الناس لواستعملوا العدل عموماً فی جمیعهم لا ستغنوا عن الشجاعه؛عدالت بهتر از شجاعت است زیرا اگر مردم همگی عدالت را درباره همه بکار گیرند از شجاعت بی نیاز می شوند.
بردباریامام صادق(ع):الحلم سراج الله.
.
.
و الحلم یدور علی خمسه أوجه: أن یکون عزیزاً فیذل أو یکون صادقاً فیتهم أو یدعو إلی الحق فیستخف به أو أن یؤذی بلا جرم أو أن یطالب بالحق و یخالفوه فیه، فإن آتیت کلا منها حقه فقد اصبت.
.
.
<s

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

 

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق احادیث شجاعت