
فایل فلش تبلت Concord+S624PRO
پردازشگر MT6582
بدون خاموشی بکاپ گرفته شده ازتبلت سالم
قابل فلش با نرم افزار SP flash tool
دارای پارتیشن userdata.userdata
فایل فلش تبلتConcord+ S624 proپردازشگرMTK6582
فایل فلش تبلت Concord+S624PRO
پردازشگر MT6582
بدون خاموشی بکاپ گرفته شده ازتبلت سالم
قابل فلش با نرم افزار SP flash tool
دارای پارتیشن userdata.userdata
طبقهبندی بحرانها از لحاظ ناگهانی بودن یا تدریجی بودن آنها
برای مقایسه بحرانهای نا گهانی و تدریجی میتوان از 5 ویژگی کلیدی استفاده کرد:
بحرانهای ناگهانی باسرعت بهوجود میآیند ، قابلیت پیش بینی کمی دارند ، آشکارند، از یک رویداد مشخص یکدفعهای شروع می شوند، در یک زمان ثابت به وقوع
می پیوندند، و از عدم انطباق سازمان با یک جنبه یا تعداد کمی از جنبه های محیطی حاصل می شوند.
مراحل بحران
کیس شماره 27
بحران اتمی ایران
دسته بندی : کشاورزی و زراعت ،
فرمت فایل: ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
تعداد صفحات : 6 صفحه
راهنمای پرورش توت فرنگی (بخش اول).متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید
لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله : توجه فرمایید.
دانلود فایل پرداخت آنلاین
مقالات علمی پژوهشی چاپ شده با فرمت pdf صفحات 12
چکیده:
بررسی انگیزه خدمت عمومی که عمده تمرکز آن بر روی سازمان های دولتی است این سنوار را
برای محققان پژوهش حاضر مطرح کرد که آیا انگیزه خدمت عمومی در سازمان هنای دولتنی بنا
سازمان های خصوصی جدا از نوع فعالیت آنها تفاوت دارد؟ در پاسخ به ای سوار، انگیزه خندمت
عمومی در بانک رفاه به عنوان یک سازمان مالی غیر دولتی)خصوصی( با ابعاد پنج گانه آن شنام
علاقه به سیاستگذاری، تعهد به منافع عمومی، عدالت اجتماعی، خودگذشتی، شفقت و دلسنوزی
در فرضیه های تعیی شده در جامعه آماری با حجم 900 نفر و نمونه آماری 269 نفر که بنر اسنا
جدور مورگان و فرمور کوکران بدست آمده بود با استفاده از توزیع پرسشنامه با پایایی 7 / 0 کنه
توسط آلفای کرونباخ بدست آمده بود، انجام شد که تعداد 258 پرسشنامه به طور کامن پاسنخ
داده شد. افراد نمونه آماری با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در مرحله اور تعدادی از
ادارات بانک رفاه انتخاب شدند و در مرحله دوم تعدادی از کارکنان هنر ا داره بنه طنور تصنادفی
انتخاب شدند. با استفاده از آزمون تی تک نمونه و مقایسه میانگی متغیرهنا بنا مینانگی طین
لیکرت پنج گزینه ای مشخص شد که تمامی متغیرها در نمونه مورد مطالعنه از وضنعیت مناسنبی
برخوردار هستند. سپس متغیرها بر اسا آزمون رتبه ای فریدم منورد بررسنی قنرا ر گرفنت.
متغیرها به ترتیب رتبه در ای پژوهش عبارتند از: علاقه به سیاستگذاری، معتقد به منافع عمومی،
وظیفه شهروندی سازمانی، شفقت، از خود گذشتگی و عدالت اجتماعی.
کلمات کلیدی: انگیزه خدمت عمومی، سیاست گذاری، تعهد به منافع عمومی، عدالت اجتماعی، از
خود گذشتگی، شفقت و دلسوزی، بانک رفاه کارگران
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
اسپپارتاکوس
برده رومی، و رهبر انقلاب ضد بردهداری، در اصل از مردم تراسی بود که در رم در مدرسه تعلیم گلادیاتورها (که در آن بردگان را برای جنگ با یکدیگر آماده میکردند) کار میکرد. در سال 73 ق-م درین مدرسه ضد بردهداری رهبری قیامی را بعهده گرفت و خبر آن به سرعت در سراسر ایتالیا پیچید، هزاران نفر برده از هر رنگ و نژاد تحت رهبری اسپارتاکوس قرار گرفتند. سنای روم چندین سپاه به مقابله آنها فرستاد، اما همه این سپاهیان بوسیله بردهها در هم شکسته شدند. آنگاه مارکس لیسی نیوس کراسوس فرماندهی سپاهیان روم را برای درهم شکستن انقلاب بردگان در دست گرفت ودر سال 71 قبل از میلاد اسپارتاکوس را در نبردی سهمگین شکست داده اسپارتاکوس کشته شد و بردگان بسیار بخاک و خون درغلتیدند. آنچه در زیر میخوانید نقل و اقتباسی است از رمان جالب و دلفریب اسپارتاکوس نوشته نویسنده نامدار آمریکایی هوارد فاست (1914) ترجمه ابراهیم یونسی
«کریکسوس غلامی غولآسا در سلول مجاور اسپارتاکوس بود، قصه پردرد قیام بردگان و عملیات جنگی بی پایان بردگان سیسیل را که بیش از نیم قرن پیش شروع شده بود بتفصیل برایش تعریف کرد. اسپارتاکوس با آنکه برده و برده زاده بود، اینک در اینجا، در میان همنوعان خویش، پهلوانانی را میدیدند که شکوه و عظمتشان با شکوه و عظمت اخیلوس و هکتور و ادیسه خردمند برابری مینمود و حتی از آن هم درمیگذشت... اما چه شیر مردانی! از سوئی انوس Enus بود، که تمام غلامان جزیره را آزاد کرده و سه سپاه روم را نابود ساخته بود؛ از سوئی دیگر آتنیون Atenion یونانی سائویوس تراسی او ندارت ژرمنی و بن جواش یهودی _ همان بن جواشی که با کشتی از کارتاژ گریخته و با کلیه سرنشینان آن به آتنیون پیوسته بود.
اسپارتاکوس هنگامی که این چیزها را میشنید احساس میکرد که قلبش از غرور مالامال شده است. احساس پاکی از برادری و همدردی نسبت به این پهلوانان و شیرمردان وجودش را میآگند یکپارچه همدردی میشد. آنها را خوب میشناخت، میدانست چه احساس میکردند و رؤیای چه چیز را میدیدند و در آرزوی چه میسوختند. کشور و شهر و نژاد مفهومی نداشت؛ بندگی و بردگیشان یک امر مشترک بود. در عین حال میدید که با وجود همه عظمت رقت انگیزی که قیامهایشان داشت نتیجه کار باز عدم موفقیت بود و اسپارتاکوس به آرامی گفت: دیگر با هیچ گلادیاتوری نخواهم جنگید.
این را میدانم. یک لحظه پیش نمیدانستم، ولی حالا میدانم. در محل تربیت و مسابقه گلادیاتورها، اسپارتاکوس وعدهای گلادیاتور بودند. چهار مربی با شلاق در دست قدم میزدند و عدهای سرباز بیرون در بودند و اسپارتاکوس در آنروز در غذاخوری چیزی نخورد، دهانش خشک بودو قلبش به شدت میتپید. آنطور که او میدید واقعه خطیری در شرف وقوع نبود و آینده نیز همانطور که بر دیگران معلوم نیست بر او معلوم نبود و جائی از آنرا نمیدید. اما بعضی اشخاص به مرحلهای میر سیدند که بخود میگویند: اگر فلان یا بهمان کار را نکنم آنوقت لازم نیست و نباید زنده باشم. همین که انسانها بچنین حدی برسند آن وقت زمین میلرزد.
و پیش از سپری شدن روز، یعنی پیش از آنکه صبح جای خود را به ظهر و شب دهد، زمین به لرزه درمیآمد اما اسپارتاکوس این را نمیدانست. تنها چیزی که میدانست اقدام بعدی، یعنی صحبت با گلادیاتورها بود. هنگامی که داشت موضوع را با کریکوس در میان مینهاد. سایر گلادیاتورها گوشها راتیز و نزدیک کرده بسخنان اسپارتاکوس با کریکوس گوش میدادند.
اسپارتاکوس گفت: میخواهم بلند شوم و صحبت کنم. میخواهم آنچه را که در دل دارم بگویم. اما وقتی صحبت کنم دیگر برگشتی در کار نخواهد بود و مربیان هم سعی میکنند بهر قیمتی که باشد جلو صحبتم را بگیرند.
کریکسوس، جوان غولپیکر گفت: نمیتوانند بگیرند.
حتی در آن سوی چهار دیوار نیز جنب و جوش احساس میشد. دو نفر از مربیان بطرف اسپارتاکوس و کسانی که در اطرافش قوز کرده بودند برگشتند و شلاقها را به صدا درآوردند و کاردها را از غلاف کشیدند.
گانیکوس گفت: حالا صحبت کن!
سیاه آفریقایی گفت: مگر ما سگیم که شلاقهایتانرا رو به ما تکان میدهید؟
اسپارتاکوس از جا برخاست و دهها گلادیاتور با او بپا خاستند. مربیان با شلاق و کارد حمله کردند، اما گلادیاتورها برسرشان ریختند، و در یک چشم بر هم زدن کارشان را ساختند. (کنیزها) زنان نیز سرآشپز را کشتند. همه این کارها بدون سر و صدا انجام گرفت، تنها صدایی که بگوش میرسید صدای خشمی بود که راه بر نفسشان بسته بود. سپس اسپارتاکوس نخستین فرمان خود را به نرمی و ملایمت و بی سراسیمگی صادر کرد: بروید درها را محکم نگه دارید تا من صحبت کنم.
رفقا لحظهای تردید نشان دادند، سپس اطاعت کردند. گفت: دور من جمع شوید! عمل بسرعت برق انجام گرفته بود و از سربازانی که در بیرون مستقر بودند هنوز خبری نبود ...
حالا دیگر آزادم. پدر و پدربزرگم هرگز لحظهای از آزادی برخوردار نبودند، و اما من اینک که اینجا ایستادهام آزادم. لحظهای پرشکوه برای وی و همه بردگان اما همراه با ترس بود، ولی اسپارتاکوس میباید راه آینده را نشان دهد و آنها را بآینده هدایت کند و اگر راهی وجود نداشته باشد خود راهی بسازد. حالت چشمان بردگانی که دور و برش و مطیعش بودند گویای این چیزها بود. تمام این چیزها را در دیدگانشان میخواند.